Friday, August 26, 2005


Gole be jannetan Posted by Picasa

گنجی به عنوان نماد رهبری‌ جنبش دموكراتیك مردم ایران


دكتر حسين باقرزاده
خبر خوب این بود: گنجی‌اعتصاب غذای خود را شكسته است. برای بستگان و دوستان و همه فعالان سیاسی و حقوق بشری كه برای‌ حدود دو ماه نگران حال گنجی ‌بودند این خبر بسیار تسكین دهنده بود. گنجی نه فقط به عنوان یك نویسنده و روزنامه‌نگار شجاع مورد احترام و تحسین اكثریت قریب به اتفاق نیروهای سیاسی دموكرات بود و بلكه به عنوان یك زندانی سیاسی كه از حقوق معمول زندانیان نیز محروم شده بود مورد حمایت وسیعی ‌قرار گرفت. او هم‌چنین با نشر آثار جدیدی كه از زندان بیرون فرستاد بخش وسیعی از اصلاح‌طلبان و نیروهای هوادار آنان را با مفاهیم دموكراسی آشنا كرد و ناسازگاری ساختاری جمهوری اسلامی با دموكراسی و حقوق بشر و اصلاح‌ناپذیری آن را شرح داد. سرانجام، همو در اوج سلطه بلامنازع ولی فقیه و ناامیدی برخاسته از شكست كامل جنبش اصلاح‌طلبی كه در انتخابات اخیر تجلی یافت، با طرح شعار شجاعانه «خامنه‌ای باید برود» از بستر سلول خود به نیروهای پراكنده این جنبش رهنمود جدیدی داد.دو ماه مقاومت و مبارزه تا سر حد مرگ گنجی، همراه با شجاعت سیاسی كه از خود نشان داد، او را به سطح یك قهرمان ملی‌ بالا برده است. او نه فقط حمایت وسیع همه نیروهای سیاسی اپوزیسیون را به خود جلب كرد كه در سطح جهانی نیز از حمایتی بی‌نظیر برخوردار شد. علاوه بر سازمان‌های ‌حقوق بشری بین‌المللی كه به دفاع از گنجی ‌برخاستند، برای اولین بار یك زندانی سیاسی‌ ایران مورد توجه بالاترین نهادهای سیاسی جهان و از جمله كاخ سفید و سازمان ملل قرار گرفت. اكنون گنجی در حد یك ساخاروف ایران شناخته شده است و پس از شیرین عبادی دومین ایرانی است كه در محافل سیاسی و حقوق بشری جهانی مطرح می‌شود. اگر در سطح جهانی شیرین عبادی به عنوان نماد فعالیت‌های حقوق بشری‌ ایرانیان شناخته شده، گنجی نیز اكنون به عنوان نماد مبارزات سیاسی دموكراتیك ایران مطرح شده است.در سطح ملی نیز هیچ فعال سیاسی‌ در دوران جمهوری اسلامی تا این حد از حمایت وسیع گروه‌های مختلف مردم به شمول اپوزیسیون جمهوری اسلامی برخوردار نبوده است. گنجی نه فقط یك نویسنده و روزنامه‌نگار شجاع است كه یك روشنفكر نیز هست. تحول او از یك اسلام‌گرای هوادار خمینی به یك منتقد اصولی نظام جمهوری اسلامی و هواداری قاطعانه از استقرار یك نظام عرفی (سكولار) در ایران گویای خصیصه روشنفكری او است. علاوه بر این، او یك مبارز سیاسی‌ نیز هست و از مبارزه تا سر حد مرگ در راه تحقق آرمان‌های خود ابایی ندارد. این تركیب شجاعت در نوشته و بیان، آزادگی در اندیشه، و صداقت و از خودگذشتگی در راه هدف است كه از او انسانی بی‌نظیر ساخته و بلكه او را به حد یك قهرمان ارتقا داده است. خصوصیت دیگر گنجی توانایی او در ایجاد ارتباط با مخاطبان خود در جامعه سیاسی‌ ایران است. او از معدود روشنفكرانی است كه با زبان توده سیاسی‌ سخن می‌گوید. خاستگاه مذهبی، انقلابی (اسلامی) و اصلاح‌طلبانه او به او اجازه می‌دهد كه ارتباط خود را با قشرهای وسیعی از مردم كه در آن لایه‌ها قرار گرفته‌اند حفظ كند و با آنان سخن بگوید. از این رو، سخنان او فقط در دایره محدود نخبگان سیاسی یآ نیروهای لاییك خریدار ندارد. او هم با حجاریان جدل می‌كند و نظریه مشروطه اسلامی او را به نقد می‌كشد و هم با سروش و آیت‌الله منتظری به گفتگو می‌نشیند و آنان را به محاجه می‌كشاند. نوشتارهای پربار نظری و سیاسی او كه از زندان بیرون داده است (هم‌چون نوشتارهای ژورنالیستی او كه پیشتر منتشر شده) از پر خواننده‌ترین متون سیاسی دوران پس از انقلاب بشمار می‌رود. گنجی یك ارتباط گیر (كومونیكاتور) بزرگ نیز هست.مجموعه این خصوصیات از گنجی یك رهبر سیاسی‌ بالقوه ساخته است. در بین نیروهای ‌اپوزیسیون افراد معدودی بوده‌اند كه گهگاه توانسته‌اند حمایت یا احترام بخش وسیعی از مردم را به خود جلب كنند. ولی هیچ‌كدام نتوانسته‌اند پاسخی در خور به این انتظار بدهند و یا قابلیتی در رهبری از خود ارائه كنند. گنجی در این میان استثنا است. او هم قدرت قلمی و نظری دارد، هم نوآور است، هم شجاع است و فداكار، و هم وقت‌شناس و سیاستمدار. ماراتون مرگ او و طرح شعار «خامنه‌ای باید برود» از سوی او درست در هنگامی مطرح شد كه شكست جنبش اصلاح‌طلبی و یك‌پارچه شدن حكومت تحت سلطه خامنه‌ای می‌رفت تا خاكستر مرگ بر فضای سیاسی‌ ایران بپاشاند. این حركت و شعار زمانی مطرح می‌شود كه خاتمی از صحنه سیاسی‌ محو شده است، نظریه‌های سعید حجاریان بر باد رفته است و حزب مشاركت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به «گروهك» تبدیل شده‌اند. اكنون،‌ اما، همه نگاه‌ها به سوی گنجی متوجه شده است.این «رهبر سیاسی» بالقوه البته هنوز در بستر بیماری است و دوران نقاهت اعتصاب غذای خود را می‌گذراند. مهمتر این كه او اسیر است و اسیر كسانی كه با شناخت توانایی‌های بالفعل و بالقوه او انگیزه كافی برای از بین بردن او در دست دارند. آنان می‌دانند كه او نه فقط صریحا خواسته است كه «خامنه‌ای باید برود» و بلكه برای رسیدن به این خواسته و استقرار یك نظام دموكراتیك در ایران مقاومت منفی و نافرمانی مدنی را توصیه كرده است. او نلسون ماندلای ایران است كه از درون دیواره‌های ضخیم زندان زوال نظام آپارتاید و ضد انسانی جمهوری اسلامی را می‌طلبد و به كمتر از آن تن نمی‌دهد. با این تفاوت كه او بر عكس ماندلا خشونت را كاملا نفی كرده است و به جای آن حاضر است در درجه اول از جان خود برای پیش‌برد هدف مایه بگذارد.رزیم آفریقای‌ جنوبی نیز انگیزه‌های‌ كافی برای كشتن ماندلا داشت، ولی حتی علارغم حمایت ماندلا از مبارزه مسلحانه علیه رژیم آپارتاید، به چنین عملی دست نزد. این كار فقط یك دلیل داشت: رژیم ارزیابی می‌كرد كه كشتن ماندلا هزینه زیادی برای آن به دنبال خواهد آورد. رژیم از درجه محبوبیت ماندلا در بین سیاهان كشور آگاه بود و می‌دانست اگر گزندی به او برسد با چنان شورشی روبرو خواهد شد كه شاید قابل كنترل نباشد. سرانجام نیز به دلیل همین محبوبیت ماندلا بود كه رژیم در لحظه سقوط با او وارد گفتگو شد و توانست با حد اقل هزینه برای خود و كشور قدرت را به اكثریت سیاه پوست منتقل كند. محبوبیت وسیع ماندلا در بین مردم و پذیرش او از طرف اكثریت سیاه‌پوستان به عنوان رهبر سیاسی خود، حیات او را در طول ٢٧ سال زندان تضمین كرده بود.اكنون نیز اگر راهی برای حفظ حیات اكبر گنجی در زندان (و یا در خارج زندان پس از خلاصی او) وجود داشته باشد این راه از طریق حمایت وسیع مردمی از او می‌گذرد. رژیم جمهوری اسلامی باید درك كند (همان طور كه در برخی از بیانیه‌های حمایت از گنجی‌ آمده است) كه هرگونه گزندی به گنجی عواقب وخیمی از نظر سیاسی‌ و اجتماعی به دنبال خواهد داشت. این اخطار البته وقتی معنا خواهد داشت كه گنجی از حمایتی در سطح وسیع برخوردار باشد و این حمایت علنا و صریحا بیان گردد. بیانیه‌ها، اعلامیه‌ها، نامه‌ها و اشعاری كه در دو ماه گذشته در حمایت از گنجی‌ نوشته یا صادر شد بیشتر از دید انسانی بود و الزاما معنای سیاسی‌ پیدا نمی‌كند. اكنون اگر این حمایت‌ها رنگ سیاسی به خود بگیرد می‌توان انتظار داشت كه گنجی زنده به عنوان یك عامل وصل‌كننده همه نیروهای سیاسی‌ دموكرات فعال شود. جنبش دموكراتیك مردم ایران به سختی به یك عنصر شجاع و دموكرات در درون كشور به عنوان نماد رهبری نیاز دارد، و این نماد اكنون ظاهرا در وجود اكبر گنجی متبلور شده است





نام ایران بایستی تغییر کند

احمدی نژاد گفته است که نام ایران بایستی به دلایل زیر تغییر کند-
ایران، اسم دختر است-
عراق به آن تجاوز کرده-
آمریکا و انگلیس به آن نظر دارند
اسم پیشنهادی آقای احمدی نژاد برای نام ایران "نرایمان " است
. هم اسم نر است و هم ایمان دارد

Friday, August 19, 2005

درباره هوشنگ ابتهاج ه .ا. سایه


SAYE Posted by Picasa

آينه در آينه
مرداد ۱۳۸۴

درباره شعر گفته اند كه بايد انعكاس صداى روزانه باشد. سايه اى از واقعيت بنمايد و فراتر از زمان و زمانه خود پيش برود. دراين تعريف مسلماً شعر شعراى بسيارى از دوران معاصر گنجانده مى شود. با اين همه اما در ميان نام هاى ريز و درشتى كه در صد سال اخير سنگ بزرگ شعر را به پيش كشانده اند، نام هايى هستندكه هم عوام مى شناسندشان و هم خواص. هوشنگ ابتهاج يا به قول خودش (ه- .ا.سايه) در اين ميان شايد زبانزدترين و سرشناس ترين شاعر دوران ما باشد. كسى كه بزرگان ادب و ادبيات اورا «حافظ زمانه» ناميده اند به قدرى در ميان لايه ها و طبقات گوناگون مردم و جامعه كاهش نفوذ داشته كه از امى وعامى تا ملا و مكلا مى شناسندش و شعرش را از برند.
اين البته هنر اوست. هنر والاى فرزند زمان خويشتن بودن ودر زمانهاى فرار و زيستن.
شعر ابتهاج آينه اى را مى ماندكه شايد تا نسل ها بعد بشود خود را درقاب كلماتش ديد.
شعر ابتهاج داراى ابعاد و گستردگى بسيار است. ابتهاج از شعر به اشكال گوناگون استفاده مى كند. چنانكه زمانى شعر او داراى پيچيدگى هاى زبانى و هنرى است و زمانى ديگر براى بيان افكارش از شعر استفاده مى كند. گاهى شعر براى ابتهاج نقش يك رسانه را دارد كه آگاهى مى دهد و گاهى تصوير وتصاوير ذهن خلاق و بسيط اوست. به يك معنا امير هوشنگ ابتهاج يا همان ه-. ا.سايه با شعر زندگى كرده . شعر هم هنر اوست و هم ابزار اوبه عنوان يك روشنفكر كه در اجتماع اثرگذارى مى كند. با اين وصف ابتهاج شعر را از زواياى متعدد مى بيند و از هر زاويه هم با آن يك نوع برخورد مى كند. گاه دقت او در خدمت ترانه است، ترانه هايى كه به حافظه تاريخى مردم گره خورده اند مثل «تو اى پرى كجايى» و گاه ذوق اش حسرت جوانى و حكمت پيرى را متصور مى شود و گاه شعرش اندرز است و آگاهى. در واقع شعر ابتهاج منشورى است از هر زاويه كه درنور قرار مى گيرد به يك رنگ در مى آيد و اين همان ويژگى است كه شعر حافظ و شور مولانا را جاودانه كرده است. از اين منظر شايدعنايت ابتهاج به غزل و قصيده ارادت او به حافظ است. گرچه شور مولانا در ميان اغلب غزل هاى او موج مى زند.
ارادت و جان نثارى ابتهاج به حافظ را مى توان در كتاب ژرف و گرانبارش «حافظ به سعى سايه» ديد. كه در آن نگاه پژوهنده يك شاعر مسلط و بسيط بر غزل و قصيده وكلام را مى بينيم كه توانسته با اعراب گذارى هاى دقيق و مطنطن و قياس نسخه هاى متعدد خطى اختلاف ميان نسخ گوناگون را كشف كند و با درك وآشكار ساختن واژه هاى مشكوك موضوعات پيش پا افتاده حافظ شناسان را رفع و رجوع كند ونگاهى تازه به همراه درايتى تمام ناشدنى و زوال ناپذير حافظ پژوهان عرضه كند. از اين نظر «حافظ به سعى سايه» نقطه پايانى براى بسيارى از مباحث حافظ پژوهشى و نقطه آغازى براى مباحث تازه است.
شايد بتوان مدعى شد كه درميان تمام قالب هاى شعر فارسى، ارادت ابتهاج به غزل بيش از ساير قالب هاست. چه غزل ازمنظر او بامفاهيم بلندى كه ايرانى جماعت قرنها با آن زيسته است و با آن نفس كشيده از قبيل عشق و رندى و قلندرى و ملامت ومرگ آگاهى و... در آميخته است وآنقدر اين كلمه جامد نزد شاعران، شخصيتى دارد كه رفتار خاص خود را مى طلبد.
هنر ابتهاج و همقطارانش در مورد غزل آن است كه آنها غزل را از روح بى زمان ايرانى اش خالى كرده اند و روح زمانمند خود را بر آن دميده اند و از اين منظر شايد ابتهاج با اشعار نئوكلاسيك سياسى - عرفانى اش تلاش مى كند تا پيش از آنكه شاعر بودن خود را به رخ مخاطب بكشد، انسان بودن و انسان قرن بيست و يكمى بودن خودرا به غزل بدمد و به دليل ارج نهادن او به روح ايرانى غزل است كه همه و همه او را مى شناسند يا لااقل شعرى از او شنيده اند و شعرى از او خوانده اند.
ممكن است گفته شود كه دليل نفوذ اشعار ابتهاج در ميان طبقات مختلف اجتماعى و دو، سه نسل گذشته و امروز توسل خوانندگان موسيقى به اشعار اوست. اين جمله غلطى نيست و ادعاى بى راهى نمى نمايد. اما بايد اضافه كرد كه تسلط و مهارت وشناخت ابتهاج بر موسيقى چنان است كه با اشعارش بارها به موسيقيدانهاى ايرانى بويژه موسيقيدانان سرشناسى چون محمدرضا شجريان و لطفى و... جهت واقعى را نمايانده. و اين كار او نه از طريق زد و بند و نصيحت ونقد و غيره كه تنها از طريق همان شعر صورت پذيرفته است.
ابتهاج راهبر گروه چاووش يكى از مهمترين گروه هاى موسيقى در آستانه انقلاب مردمى ايران بود كه با حضور كسانى چون لطفى ، عليزاده، مشكاتيان، شجريان و... ماندگارترين تصنيف ها وترانه هاى انقلابى بعداز مشروطه را رقم زد. و يكى از دلايل مراجعه بسيار هنرمندان و موسيقيدانان و موسيقى شناسان به اشعار ابتهاج، روح موسيقيايى نهفته در اشعار اوست. چنانكه همايون خرم آهنگساز معروف برنامه گلها كه با ترانه هاى ابتهاج آهنگ ساخته، دليل اصلى استفاده موسيقيدانان از اشعار ابتهاج را منبع سرشار والهام دهنده اين اشعار به موسيقى دانان مى داند. و ابتهاج پيش از آنكه شاعر باشد اهل موسيقى است و مى داند كه كلام آهنگ و نت و ريتم و ملودى قوى تر و نافذتر از كلمه است و به همين علت اغلب اشعارش در موسيقى غرق است. و جالب آن است كه در منزل اين بزرگمرد ادبيات معاصر ما، بيش از آن كه سخن از شعر و شاعرى در ميان باشد، صحبت از موسيقى و بحث درباره آن است كه سايه چه موسيقى كلاسيك غربى و چه موسيقى كلاسيك ايرانى را به غايت عميق و درست مى شناسد.
دراين سراى بى كسى، كسى به در نمى زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمى زند
يكى ز شب گرفتگان چراغ بر نمى كند‎
كسى به كوچه سار شب در سحر نمى زند‎
نشسته ام در انتظار اين غبار بى سوار‎
دريغ كز شبى چنين سپيده سر نمى زند‎
دل خراب من دگر خرابتر نمى شود‎
كه خنجر غمت از اين خرابتر نمى زند‎
گذرگهى است پر ستم كه اندرو به غير غم
يكى صداى آشنا به رهگذر نمى زند‎
چه چشم پاسخ است از اين دريچه هاى بسته ات؟‎
برو كه هيچ كس ندا به گوش كر نمى زند‎
نه سايه دارم و نه بر، بيفكنندم و سزاست‎
اگرنه، بر درخت تر كسى تبر نمى زند
اميرهوشنگ در سال ۱۳۰۶ در رشت به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در اين شهرسپرى كرد و سپس به تهران آمد و دوره دبيرستان را در تهران گذرانيد. آثار او كه «سايه» تخلص مى كنداز بدو شروع به شاعرى مورد توجه اهل ادب قرار گرفت و سخن منظوم او به تدريج در مطبوعات كشور منتشر شد تا آنكه هرچندگاه مجموعه اى از اين آثار به طور مدون طبع گرديد.
ابتهاج شعر گفتن را خيلى زودتر از تصور ما آغاز كرده است. اووقتى هنوز در دبيرستان تحصيل مى كرد اولين مجموعه شعرش را منتشر كرد. سايه در قالب غزل شاعرى شناخته شده و محبوب است كه خوب مى داند چطور از واژه ها وتركيبات در اين قالب استفاده كند. او شعرهاى ماندگار بسيارى هم در قالب تازه و شعر نو سروده است. درونمايه هاى حسى شعر او در بسيارى از موارد با مضامين اجتماعى پيوند خورده است. يكى از نمونه هاى خوبى كه دغدغه هاى اجتماعى شعر سايه را نشان مى دهد، شعر «كاروان» است كه هنوز خيلى از بزرگترهاى مان جوانهاى دهه سى و چهل، آن را از حفظ مى خوانند:
ديريست گاليا‎
درگوش من فسانه دلدادگى مخوان
ديگر زمن ترانه شوريدگى مخواه
دير است گاليا
به ره افتاده كاروان.‎
عشق من و تو؟... آه‎
اين هم حكايتى است‎
اما، درين زمانه كه درمانده هركسى‎
از بهر نان شب‎
ديگر براى عشق و حكايت مجال نيس

درواقع ابتهاج يكى از مطرح ترين و بهترين شعر سرايان معاصر است كه گرچه در قالب هاى كلاسيك در قله نشسته است اما در زمينه هاى مختلف شعر نو نيمايى نيز اشعارى والا و توانا سروده است. سايه يك نو انديش غزلسراست و دراين راه و روال، در بين معاصران همتايى ندارد.
سايه در سايه بهره گيرى بجا و بهنجار از ناب ترين و زلالترين شاخه جريان غزل سبك عراقى، اين اقبال را يافته كه نيروى باليدن در كناردرختان برومند و تنومند غزل فارسى را به دست آورد. او در سال ۱۳۲۵ مجموعه «نخستين نغمه ها» را كه شامل اشعارى به شيوه كهن است، منتشركرد. «سراب» نخستين مجموعه دوست به اسلوب جديد، اما قالب، همان چهارپاره است با مضمونى از نوعى تغزل و بيان احساسات و عواطف فردى، عواطفى واقعى و طبيعى. مجموعه «سياه مشق» با آنكه پس از سراب منتشرشده، شعرهاى سالهاى ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمى گيرد. دراين مجموعه، سايه تعدادى از غزلهاى خود را چاپ كرد و توانايى خويش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا كه مى توان گفت تعدادى از غزلهاى او از بهترين غزل هاى دوران معاصر به شمار مى رود.
اما سايه در مجموعه هاى بعدى، آواى دل دردمند و ترانه هاى عاشقانه را رها كرده با مردم همگام مى شود و مجموعه شبگير، پاسخگوى اين انديشه تازه اوست كه دراين رابطه اشعار اجتماعى با ارزشى را پديد مى آورد.سايه را مى توان از تواناترين شاعران وبهترين غزلسراى معاصر دانست كه با زبانى توانا و دركى تازه درمجموعه «چندبرگ از يلدا» در سال ۱۳۳۴ راه روشن و تازه اى در شعر معاصر گشود.
مضامين گيرا و دلكش، تشبيهات و استعارات و صور خيال بديع، زبان روان و موزون و خوش تركيب و هم آهنگ با غزل از ويژگى هاى شعر سايه است.
گذشته از اينها هوشنگ ابتهاج را مى توان از تواناترين شعراى آرمانگراى نمادپرداز دانست. چه او هم در غزل و هم دركارهاى نو لحظه اى از انديشه به «هدف» غافل نمى ماند و درعين حال «جوهر شعرى» را با ظرافت تمام چون شيشه اى در بغل سنگ نگاه مى دارد.
ديگر اين پنجره بگشاى كه من‎
به ستوه آمدم از اين شب تنگ
.‎ديرگاهى است كه در خانه همسايه من خوانده خروس
.‎وين شب تلخ عبوس‎
مى فشارد به دلم پاى درنگ
ديرگاهى است كه من در دل اين شام سياه‎
،پشت اين پنجره بيدار و خموش‎
،مانده ام چشم به راه
همه چشم و همه گوش
.‎مست آن بانگ دلاويز كه مى آيد نرم
محو آن اختر شبتاب كه مى سوزد گرم‎
مات اين پرده شبگير كه مى بازد رنگ
.‎آرى اين پنجره بگشاى كه صبح‎
مى درخشد پس اين پرده تار
مى رسد از
دل خونين سحر بانگ خروس
وز رخ آينه ام مى سترد زنگ فسوس‎
بوسه مهر كه در چشم من افشانده شرا
خنده روز كه با اشك من آميخته رنگ
شعرابتهاج و نام سايه را هرگز نمى توان فراموش كرد، اگر قرار باشد كه از ادب و ادبيات صدسال اخير سخن گفت و حرفى زد و مطلبى نوشت. غزل هاى او را بسيارى از بزرگان ادبيات دوران اخير تحسين كرده اند و شاعر نوجويى مثل فروغ غزل معروفى در استقبال از شعر سايه سروده است و دكتر شفيعى كدكنى كه گزينه اشعار او را با نام «آينه در آينه» جمع آورى كرده، درباره اش مى گويد: «كمتر حافظه فرهيخته اى است كه شعرى از روزگار ما به يادداشته باشد و در ميان ذخايرش نمونه هايى از شعر و غزل سايه نباشد.»
متولد ۱۳۰۶ رشت- پايان تحصيلات متوسطه در زادگاه- چاپ اولين مجموعه اشعار با نام «نخستين نغمه ها» در رشت ۱۳۲۵ كه در قالب شعر كلاسيك بود- انتشار مجموعه «سراب» نخستين تجربه در زمينه شعر نو ۱۳۳۰ انتشارات صفى على شاه- انتشار اولين مجموعه از سياه مشق دربرگيرنده شعرهاى ۲۵ تا ۲۹- انتشار مجموعه «شبگير» ۱۳۳۲ نشر توس و زوار- انتشار مجموعه «زمين» ۱۳۳۴ انتشارات نيل- «چند برگ از يلدا» مجموعه شعر، تهران ۱۳۳۴- «يادگار خون سرو» ۱۳۶۰- انتشار مجموعه «سياه مشق» ۱ و ۲ و ۳ شامل مجموعه غزليات، رباعى ها، مثنوى ها، دوبيتى و قطعه- سرپرست واحد موسيقى راديو حدفاصل ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶- مدير برنامه هاى جاودان موسيقى راديو: گل هاى تازه و گلچين هفته- پايه گذار گروه موسيقى چاووشمتشكل از بهترين موسيقيدانان مركز حفظ و اشاعه، محمدرضا لطفى، شجريان و... كه سروده هاى انقلابى اش درآستانه انقلاب، بر حافظه همگان نقش بسته است.
- سرودن ترانه هاى جاويدانى همچون «تو اى پرى كجايى» با صداى قوامى و ديگران- انتشار مجموعه «آينه در آينه» گزيده اشعار به انتخاب دكترمحمدرضا شفيعى كدكنى ۱۳۶۹ كه تاكنون از چاپ دهم نيز گذشته است.- تصحيح ديوان حافظ با نام «حافظ به سعى سايه» كه از معتبرترين تصحيحات ديوان خواجه است.منبع:ايران – 27 مرداد




ادامه روابط نامشروع شركت سينتف نروژ با تهران


داوید لیسنه مدیرعامل شرکت نروژی سینتف با شروع تحقیقات پلیس جرائم اقتصادی نروژ از این شرکت مجبور به کناره گیری موقت شد

داوید لیسنه (David Lysne) مدیرعامل شرکت نروژی سینتف Sintef امروز مجبور به کناره گیری موقت شد. دلیل این کناره گیری شروع تحقیقاتی است که پلیس جرائم اقتصادی نروژ از این شرکت به عمل خواهد آورد.
خلاصه ماجرا: فروردین 82 سینتف پترولیوم قراردادی را با شرکت هینسون انجینیرینگ (Hinson Engineering) به امضا رسانده که بر اساس این قرارداد هینسون متقبل شده برای بدست آوردن قراردادهای نفتی با شرکت ملی نفت ایران NIOC سینتف را یاری رساند. معمولا در اینگونه قراردادها تقلب، فساد و رشوه خواری را "یاری رساندن" می‌نامند.
آغاز این تحقیقات زمانی شروع شد که سندیکای کارگری/کارمندی صنایع نفت نروژی (Nopef) در یک تحقیقات داخلی به این نتیجه رسید که شرکت سینتف مبلغ 750.000 کرون نروژی را بعنوان (پیش پرداخت!!) به شرکت هینسون Hinson پرداخت کرده تا در بدست آوردن قرارداد با شرکت پژوهشگاه صنعت نفت (RIPI) سینتف را یاری رساند. این قرارداد بعدا لقو شده است. پژوهشگاه صنعت نفت RIPI بخش تحقیقات شرکت نفت ایران است.
باید منتظر ماند تا نتیجه تحقیقات پلیس جرائم اقتصادی نروژ به اتمام برسد تا مشخص شود چه کسی در شرکت ملی نفت ایران این رشوه را دریافت کرده و اینکه آیا مبالغ دیگری هم در کار بوده یا نه.
تحقیقات قبلی که در زمینه رشوه دهی شرکت نروژی استات اویل به عمل آمد باعث شد که مدیرعامل و رئیس شرکت نفتی نروژی استات او
یل و همچنین چند نفر دیگر در این شرکت از پست های خود کناره گیری کنند. آن سر رشوه خواری به خاندان هاشمی وصل بود
نوشته خُسن آقا
روزنامه نروژی داگنس نرینگس لیو
Dagens næringsliv در شماره روز دوشنبه 15 اوت خود نوشت

طرفین ایرانی قرداد مشکوک شرکت نروژی سینتف Sintef برای مخفی نگهداشتن هویت خود با نام مستعار خود را معرفی کردند!
در راس شبکه مخفی ایرانی رئیس پژوهشگاه صنعت نفت ( بخش تحقیقات شرکت نفت ایران) علی وکیلی باجناق بیژن زنگنه وزیروقت نفت ایران و محمدعلی عمادی یکی از رؤسای شرکت ملی نفت ایران که همچنین عضو هیئت ر ئیسه پژوهشگاه صنعت نفت نیز بود قرارداشتند
Økokrim etterforsker Sintef

Ole-Morten Fadnes
Økokrim har bestemt seg for å starte etterforskning av Sintef Petroleumsforskning for mulig korrupsjon, i forbindelse med et engasjement i Iran.

Administrerende direktør David Lysne har innrømmet at de aldri spurte hvem som sto bak skatteparadisselskapet Hinson Engineering Ltd.
Sintef Petroleumsforskning sendte rundt 750.000 kroner til Jomfruøyene. Pengene var betaling for hjelp med å sikre seg en storkontrakt i Iran.
Nå er selskapet under etterforskning av Økokrim, fordi det kan dreie seg om korrupsjon.
- Kan stå overfor korrupsjon"Etter en samlet vurdering finner ØKOKRIM at det er rimelig grunn til å iverksette etterforskning, jf. strpl. § 224. I vurderingen er det sett hen til arten av de straffbare handlinger man her kan stå overfor (korrupsjon). Det er dessuten lagt vekt på at saken har vært viet omfattende oppmerksomhet og at det foreligger en betydelig offentlig interesse i at forholdet undersøkes av politiet.", heter det i en melding fra Økokrim-sjef Einar Høgetveit.
Selskapet Hinson Engineering Ltd. ble betalt for å sørge for at SINTEF fikk en avtale med RIPI, en teknologiavdeling i det statlige iranske oljeselskapet NIOC.
Avtalen skulle omhandle utvikling av sju oljefelter på grensen til Irak.
Anmeldt av NopefI tillegg til avtalen med Hinson Engineering Ltd. ble det også inngått en avtale med selskapet Behineh Part Pouya.
24. juni i år ble det norske forskningsselskapet anmeldt for korrupsjon av advokat Kjell Brygfjeld i advokatselskapet Projure i Stavanger, som hadde jobbet med saken i flere måneder på oppdrag fra Norsk Olje- og Petrokjemisk Fagforbund (Nopef).
Nopef grep tak i saken etter at sjefsforsker Erik Lindeberg som utgjorde mindretallet i styret i Sintef Petroleumsforskning ønsket at de tvilsomme kontraktene med Hinson Engineering og BP Pouya skulle politietterforskes.
- Ikke bagatellmessigNopef-leder Leif Sande mener dagens utvikling viser at det var riktig av organisasjonen å ta opp saken med Økokrim.
- Jeg har registrert at Sintef prøver å bagatellisere saken. Vi synes ikke dette er så bagatellmessig som de skal ha det til, sier Sande til dn.no.
Sintef holder pressekonferanseSintef ønsker foreløpig ikke å kommentere Økokrims etterforskning, men holder en pressekonferanse i administrasjonsbygget i Trondheim klokken 14.
Tilstede fra Sintef vil der være Gunnar Sand, direktør for samfunnskontakt.
Sintef-saken
21. mars 2002 inngikk Sintef Petroleumsforskning en avtale med Hinson Engineering. Hinson skulle hjelpe Sintef med å få på plass en avtale med Ripi, teknologiavdelingen til det statlige iranske oljeselskapet NIOC.
Sintef Petroleumsforskning betalte rundt 750.000 kroner til Hinson Engineering før avtalen ble kansellert høsten 2003, som følge av intern granskning.
Konklusjonen i den interne granskningsrapporten var at korrupsjon ikke var bevist, men at det heller ikke kunne utelukkes. Fagorganisasjonen Nopef har politianmeldt Sintef med mistanke om korrupsjon. ( Kilde: Dagens Næringsliv)


Relaterte saker
Sintef anmeldt for korrupsjon
Sintef-sjef trekker seg
- SINTEF må offentliggjøre Iran-rapport
Sintefs synder
SINTEF - STIFTELSEN FOR INDUSTRIELL OG TEKNISK FORSKNING
Nøkkeltall fra regnskap
Bestill nyhetsvarsling

Tuesday, August 09, 2005

Monday, August 08, 2005


GANJI MUST SUR VIVE Posted by Picasa

Tuesday, August 02, 2005


SHAMLO Posted by Picasa

نامه به گنجی ، و همسر و فرزندانش


بهاره منشی رودسری
دوشنبه ١٠ مرداد ١٣٨٤این نامه را برای آقای گنجی می‌نویسم برای حمایت از عزم راسخشون و برای تمام روزهایی که درد کشیده‌اند این نامه را برای همسر مهربان و با شهامتشون می‌نویسم برای قطره قطره اشکهایی که ریخته‌اند و برای فرزندانشون برای همه شبهایی که از نگرانی به خواب نرفته‌اند... برای گنجی روز شماری می‌کردم ساعاتی پیش ٥٢ روز شد ٥٢ روز سخت و طاقت فرسا و حالا ساعت شماری برای فرود عزیزم که در آستانه ٥٣ ساعات اعتصاب خشک خود است از بچگی همه زندگی‌ام با شمارش شروع شده درست ١٤ روز بايد بشمارم تا بابام رو ببينم هنوز يادم مياد که دفعه آخر ١٤ روز بيشتر طول کشيد شد٣ ماه یا ٤ ماه(از اون روزها زیاد چیزی به خاطر ندارم) چرا که طفلی خردسال بودم و بعد ديگه ١٤ روزی در کار نبود و بعد هر ٣٠ روز می‌گذشت و من می‌تونستم برم خاوران و به يک مشت خاک سلام کنم خاکی که برام عزيز بود و حالا روزها و ساعتها رو می‌شمارم تا شايد آدمهايی که برای همون دلايلی که بابا زندان بوده دارن جونشون رو ميدن بتونن صداشون رو به جايی برسونن..... من دختر یکی از هزارها شهید فاجعه ملی سال ٦٧ هستم درست در همین روز ٩ مرداد ١٣٦٥ زندگیه من عوض شد بعد از این روز دیگر هیچ چیز مثل قبل نبود روز دستگیری پدر و مادرم به اتفاق من و برادر ٣ ماهه‌ام فکر کنم ٤ یا ٥ ماه ما همه در زندان بوده‌ایم بعد هم یک سالی بی مادر نزد مادر بزرگ بوده‌ابم نمی‌دانم چرا نوشتن این نامه با این روز مصادف شده است ولی شاید این هم نشانی از وابستگی من با این روزها دارد ...مادرم و برای همه همسرانی که پا به پای شوهرانشان برای آزادی مبارزه کرده‌اند را تحسین می‌کنم خانم شفیعی برای شما مخصوصاً ، که با همه بد رفتاری‌ها و خطرات هنوزمحکم و استوار ایستاده‌ایدمن هم دقیقه به دقیقه با شما بوده‌ام فرزند ١٦ ساله‌تان را درک می‌کنم و چشمان نگران فرزند ٢١ سالتان را به وضوح می‌بینم چرا که من هم همه را تجربه کرده‌ام مامان درست همين شجاعت رو داشت هر ملاقاتی که با بابا داشت اون رو پيرتر و پيرتر می‌کرد ولی هرگز اشکاش رو نديدم و می‌دانم که برای آنها پاسخی جز آغوش گرم ندارید سوالهای پی در پی برادرم را به خاطر دارم که برای مرگ پدر خود دلیلی می‌خواست و برای حرف‌های کودکانه‌اش جایی رو می‌خواست بیشتر از خاکحتی به سنگی با نوشته‌ای بر آن قانع بود سکوت مادرم را در برابر همه اینها به خاطر دارم و می‌دانم که همه سوالها و نگرانی‌های شما چقدر سخت هستند من هم برای همه آنها به دنبال جواب هستم چرا که این‌ها تنها حقوق طبیعیه هر انسانی‌ست به امید آنکه من را با خود همراه و هم دل بدانید این نامه را به عنوان حمایت و تحسین از شما و تمام مبارزان آزادی از من بپذیرید با ارزوی صبر و سربلندی برای شما
عصر یکشنبه ٣١ جولای ٢٠٠٥ ساعت ٧
بهاره منشی رودسری فرزند عباسعلی

تحصن برای نجات جان گنجی




در کشورهای مختلف جهان در مقابل دفتر سازمان ملل متحد برگزار می‌شود

● در پاسخ به دعوت همسر اکبر گنجی، همزمان با تحصن ایشان در مقابل دفتر سازمان ملل در تهران، ما نيز در مقابل دفتر این سازمان در شهر سانفرانسیسکو گردهم می‌آییم و همراه با خانواده گنجی در ایران و یاران او در سراسر جهان، خواستار آزادی بدون قید و شرط و فوری اکبر گنجی و ديگر زندانيان سياسی می‌باشیم. با حضور هر چند کوتاه مدت خود در این جمع برای جلوگیری از وقوع فاجعه مرگ گنجی تلاش کنید.● گردهمايی ديگری نيز در حمايت از اكبر گنجی در واشنگتن برگزار می‌شود ● تظاهرات ايستاده در مقابل دفتر سازمان ملل متحد- وين● ايرانيان شهر استکهلم در جلوی دفتر سازمان ملل گرد می‌آيند

هرگز از مرگ نهراسيده ام
گرچه دستانش از ابتذال شكننده تر بود
هراس من – بارى – همه از مردن در سرزمينى ست
كه مزد گوركن
از آزادى آدمى افزون باشد
تحصن برای نجات جان گنجی در مقابل دفتر سازمان ملل متحد شهر سانفرانسیسکوپنجاه و سه روز از اعتصاب غذای اکبر گنجی، نویسنده و روزنامه نگار آزادیخواه ایرانی می گذرد. مقامات حکومت ایران علیرغم تقاضاهای مکرر محافل گوناگون ایرانی و بین المللی از آزادی وی خودداری می کنند.برای جلوگیری از فاجعه مرگ روزنامه نگار و نویسنده شجاع ایرانی و در پاسخ به دعوت معصومه شفیعی، همسر اکبر گنجی، همزمان با تحصن ایشان در مقابل دفتر سازمان ملل متحد در تهران، ما نيز در مقابل دفتر این سازمان در شهر سانفرانسیسکو گرد هم می آییم و همراه با تمام خانواده گنجی در ایران و یاران او در سراسر جهان، خواستار آزادی بدون قید وشرط و فوری اکبر گنجی و ديگر زندانيان سياسی می باشیم.با حضور هر چند کوتاه مدت خود در این جمع برای جلوگیری از وقوع فاجعه مرگ گنجی تلاش کنید.جمعيت ايرانى حقوق بشر –شمال كاليفرنيامکان: مقابل دفتر سازمان ملل متحد، خیابان مارکت، شهر سانفرانسیسکوUnited Nations PlazaMarket Avenue, San FranciscoCross Street: HydeBART: Civic Centerزمان:از ساعت ٨صبح تا ٨ شب روز چهارشنبه، 3 آگوست 2005گردهمايی در واشنگتنگردهمايی ديگری نيز در واشنگتن- دی سی در حمايت از اكبر گنجی برگزار می‌شود كه زمان و مكان دقيق آن به قرار زير است:گردهمائی در حمایت از اکبر گنجیتاریخ: چهارشنبه 3 اگوست 2005ساعت: چهار تا هفت بعد از ظهرمکان: دفتر اطلاعاتی سازمان مللUnited Nations Information Center1775 K Street, NW Washington, DCبرای اطلاعات بیشتر با شماره تلفن703-489-4049 تماس بگیرید. تظاهرات ايستاده در مقابل دفتر سازمان ملل متحد- ويندر پاسخ به دعوت همسر اکبر گنجی که از ٥٣ روز پيش در اعتصاب غذا بسر می برد و برای آزادی کليه زندانيان سياسی فردا چهارشنبه ١٢ مرداد ١٣٨٤ (٣ آگوست ٢٠٠٥) در مقابل دفتر سازمان ملل متحد در وين گرد هم می آييم.شرکت کنندگان در اين حرکت در صورت تمايل و امکان یک شاخه گل برای زندانيان سياسی به همراه بياورند.زمان: چهارشنبه ٣ آگوست ٢٠٠٥ ساعت ٨ الی ١٠ صبحمکان: روبروی دفتر سازمان ملل متحدU1: Station Kaisermuehlen-Vienna International Centerخروجی آستريا سنتر سمت راست تقاطع Isidro-Fabela Promenade und Aristides- de Sousa Mendes Promenadeايرانيان شهر استکهلم در جلوی دفتر سازمان ملل گرد می‌آينداطلاعيهاتحاد جمهوری خواهان ايران واحد استکهلم ضمن اعلام همبستگی با تحصن خانواده اکبر گنجی از همه آزاديخواهان و مدافعان حقوق بشر در شهر استکهلم دعوت می کند که ساعت دو بعد ظهر فردا چهارشنبه در گردهمائی ايرانيان شهر استکهلم در جلوی دفتر سازمان ملل و ساعت هشت شب در ميدان مرکزی شهر ، سرگل توری شرکت نمايند. انسان دوستان و آزاديخواهان،احزاب، جمعيت ها و فعالان ايرانی مدافع حقوق بشر؛ زندانی دگرانديش اکبر گنجی در پنجاه و يکمين روز اعتصاب غذای خود در وضعيت بشدت وخيم جسمی قرار گرفته است. اکنون خانم معصومه شفيعی همسر اکبر گنجی اعلام داشته که به دليل به بن بست رسيدن همه تلاش هائی که از مجاری قانونی صورت گرفته است قصد دارد روز چهارشنبه ١٢ مرداد به نمايندگی از خانواده اکبر گنجی و برای آزادی فوری و نجات جان او در برابر دفتر نمايندگی سازمان ملل متحد در تهران تحصن نمايد. اتحاد جمهوری خواهان ايران واحد استکهلم ضمن اعلام همبستگی با اين تلاش ها از همه آزاديخواهان و مدافعان حقوق بشر در شهر استکهلم دعوت می کند که ساعت دو بعد ظهر فردا چهار شنبه در گردهمائی ايرانيان شهر استکهلم در جلوی دفتر سازمان ملل و ساعت هشت شب در ميدان مرکزی شهر، سرگل توری شرکت نمايند.اکبر گنجی بايد زنده بماند و آزاد شود و بر ما ايرانيان است که در پاسخ به استمداد خانواده و ياران و همکاران او و برای گشايش در وضعيت بن بست و بحرانی موجود همه توان خود را بکار گيريم. اتحاد عمل همه احزاب، جمعيت ها، انجمن ها و شخصيت های آزاديخواه ايرانی در داخل و خارج از کشور می تواند نقش بسزائی در ايجاد يک همبستگی ملی برای نجات جان اين روزنامه نگار آزاديخواه و آزادی همه زندانيان سياسی در ايران ايفا کند. کمسيون سياسی اتحاد جمهوری خواهان ايران واحد استکهلم١١ مرداد ١٣٨٤- دوم اوت ٢٠٠٥ تجمع ايرانيان مقيم استکهلم به دفاع از اکبر گنجیپس از پنجاه و سه روز اعتصاب غذا، نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی هنوز از آزادی آقای گنجی خودداری می‌کنند. آزادی گنجی، زرافشان و ديگر زندانيان سياسی ايران اکنون به يک خواست جهانی تبديل شده است و بسياری از دولت‌ها و احزاب و نهادهای مسئول در جهان اين خواست را به دولت ايران اعلام کرده‌اند. آقايان گنجی و زرافشان بيدادگرانه زندانی شده‌اند. اين فرزندان مبارز ايران قهرمانان راه آزادی و عدالت هستند نه مجرمينی که بايد در زندان قرار گيرند. ايران و جهان ديگر تبهکاری حکومت‌گران عليه مردم ايران را تحمل نمی‌کنند. ايران آزادی می‌خواهد. زندانيان سياسی ايران بايد بدون قيد و شرط آزاد گردند. گنجی در آستانه‌ی مرگ قرار دارد و همانگونه که خود وی اعلام کرده است اگر آسيبی بر او وارد شود رأس حکومت ايران مسئول آن است. در پاسخ به فراخوان بانو معصومه‌ شفيعی همسر آقای گنجی، جمعی از آزاديخواهان شهر استکهلم روز چهارشنبه ساعت چهارده در مقابل دفتر سازمان ملل متحد در استکهلم و همچنين در ساعت ۲۰ در ميدان مرکزی اين شهر گرد‌هم می‌آیند. از همه‌ی هموطنان مقيم اين شهر می‌خواهيم که با حضور خود اين همايش را تقويت کنند و صدای دفاع از جان گنجی را رساتر کنند.استکهلم، چهارشنبه ١٢ مرداد، ساعت چهارده در مقابل دفتر سازمان ملل متحدLilla Nygatan 1 (Gamla stan)ساعت ۲۰ در ميدان مرکزی شهر (Sergels torg)

هشدار می دهیم

آزادی‌خواهان ایران
!کریمی راد، سخنگوی قوۀ قضاییه خبر ترور " مسعود مقدس " معاون دادستان تهران و رئیس دادسرای ارشاد را تأیید کرد. " مقدس " که از قضات رسیدگی‌کننده به پرونده متهمین کنفرانس برلین و به شمول آنها اکبر گنجی بوده است، عصر امروز در مقابل محل کارش مورد سوءقصد قرار گرفت و کشته شد. این قتل در شرایطی صورت می گیرد که گنجی در آستانه پنجاه و چهارمین روز اعتصاب غذای خود با مرگ روبروست و به خاطر ایستادگی بر سر خواست برحق‌اش، مسئولان هستی و نیستی خود را دچار استیصال کرده است. وقوف به سابقه جنایت‌ها و توطئه‌های کثیف عالی‌جنابان خاکستری‌پوش در جمهوری اسلامی، ما را بر آن می دارد تا هشدار دهیم که این قتل میتواند بهانه ای برای ماجرا آفرینی ها باشد. با آن که هنوز روشن نیست که پشت این ترور چه کسی و چه جریانی قرار دارد، اما مسئولیت حکم می کند تا یادآور شویم که جنایت‌کاران حرفه‌ای در جمهوری اسلامی استعداد این را دارند که برای پیشبرد نقشه‌های کثیف شان با قربانی کردن مهره‌های خود و در سوژه های معین، مهره هایی که زمینه‌ساز و بهانه‌آفرین برای آن سوژه باشند، بدل بزنند و ماجرا بیافرینند. ما اعلام می داریم که اکنون دیگر نه فقط بخاطر اعتصاب غذای طولانی کشنده بلکه به طرق دیگر غیرقابل رؤیت، جان اکبر گنجی با تهدیدهای خطرناک روبرو است. ما هشدار می دهیم که اکنون، گردونه انتقام‌کشی می تواند متوجه خانواده گنجی، وکلای مدافع وی و همه آزادی‌خواهان داخل کشور باشد که به حمایت از گنجی، به حق اعتراض می کنند و به حق دست به تحصن می زنند. آزادی‌خواهان ایران! هئیت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در این لحظات حساس که آبستن انواع ترفندها و توطئه‌های خطرناک است، ضمن ابراز تأسف از ترور قاضی رسیدگی‌کننده به پرونده کنفرانس برلین – صرف‌نظر از موضع ما در قبال وی و همه آنان که تیغ در دست به جان آزادی‌خواهان افتاده‌اند – از همه دعوت می کند که حداکثر هشیاری را به خرج دهند تا زمینه عمل توطئه‌گران آدم‌کش کور شود. اگرچه ما همواره تأکید کرده‌ایم که این مبارزان داخل کشور هستند که با توجه به شرایط، نوع اقدام و عمل مبارزاتی را بر می گزینند، اما مفید می دانیم که بگوییم منطق حکم می کند تا آقای گنجی در تصمیم خود به ادامه اعتصاب غذا و خانم گنجی دراقدام به تحصن روز چهارشنبه دوازدهم مردادماه موقعیت لحظه را دقیقا مد نظر داشته باشند. تغییر بموقع راه‌کارهای مبارزه علیه زور و استبداد، لازمه یک مبارزه پیگیر و دراز مدت است.
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) یازدهم مردادماه ۱٣٨٤