Monday, May 30, 2005

جوهر


Zarafshan Posted by Hello
مصطفی جوكار
Sun 29 05 2005 12:36
(شعری ‌از زندان اوين)

پيرمرد
با انگشت جوهريش
در تاريكی دخمه و دشنه و زنجير
بر ديوار تاريك قلعه اوين
عكس ستاره و اميد
نقاشی می‌كند
و فرياد برمی‌آورد...
هان! هنوز را
فردايی است
مباد
خواب كسی را ببرد.

پيرمرد
می‌داند كه فاصله اميد و نااميدی
در سكوت اين دخمه
يك «آری» است
و او كه آری نمی‌داند
و هجای بی‌حيای تسليم را
در رسوا شبی چنين تيره
بر دژخيم بدكنش
كلام نكرده
همپای كهكشان می‌رود
بلند
بلند
تا هفت ستاره سرخ
بر تپه‌های اوين

پيرمرد
با انگشت جوهريش
چقدر اوين را
تحقير می‌كند


Saturday, May 28, 2005

Wednesday, May 18, 2005

رشت، شهر بی دفاع


جمعه ٢٣ ارديبهشت ١٣٨۴ – ١٣ مه ٢٠٠۵
اين نوشته گزارشی مستند از شهر رشت است. در اين گزارش به وضعيت عمومی شهر رشت پس ازبارش برف سنگين و وضعيت کارگران اين شهر اشاراتی شده است اما محور اصلی بر روی ماجرای ربوده شدن دختری 16 ساله ميچرخد. رشت از نظر امنيت به مرحله خطرناکی رسيده است. بيجه های جديد از ميان فقر و عدم امنيت سر بر آورده اند. پليس با امکاناتی در حد صفر و عدم حضور نيرويی متخصص، توانايی تامين امنيت شهر را ندارد. اگر هنوز امکان زندگی در اين شهر وجود دارد همانا از همت والای مردم است. سيامک فريدخيابان مملو از جمعيت است. صدای بوق ماشينها لحظه ای قطع نميشود. جمال ميگويد: برويم دنبال بچه ها؟ به ساعت نگاه ميکنم، نه! نميرسيم جمال. با اين ترافيک سنگين بهشون نميرسيم.جمال کارگر کارخانه بود، مدتی است که کارخانه تعطيل شده و او به همراه بقيه کارگران بازخريد شده ولی هنوز پولی از اين بابت دريافت نکرده است. ماههاست که امروز و فردا ميکنند و جمال به ناچار با کارهای متفرقه امرار معاش ميکند.دلم پيش آتوسا و عسل است، کاش وقت بود و ميشد مثل بار قبل به مدرسه شان بروم و بعد قدم زنان به خانه برگرديم. يک دنيا حرف داشتند، از هر دری با من سخن ميگفتند. آتوسا و عسل دو دختر شانزده ساله آنچنان با من از عشق و آمالشان ميگفتند که انگار سنگ صبوری يافته اند و يا کسی که حرفهايشان را ميفهمد. خوشحال بودم که با من اين چنين راحت بودند.به جمال ميگويم: کاش رفته بوديم دنبال بچه ها و جمال با لبخند ميگويد: حالا ديگر واقعا دير شده است. جمال پدر آتوسا است و برای خوشبختی دخترش به هر فداکاری تن ميدهد ولی با همه اين علاقه در رابطه شان ديواری وجود دارد که آتوسا قادر نيست همه حرفهايش را با پدر بگويد.من و جمال همچنان در خيابانهای شلوغ قدم ميزنيم و من چهار چشمی هنگام عبور از خيابان مواظب ماشينها هستم که انگار تکليف دارند تا آدم را زير بگيرند.رشت آن شهر تقريبا مرفه دهه های قبل، شهر مردمان شيکپوش، شهر تئاتر و موسيقی؛ حالا ديگر کاملا متفاوت شده است. فقر از در و ديوارش ميبارد، از لباسهای تيره عابرين، از ماشينهای وصله شده، چاله های پر از آب و گل و گويی اين شهر در تمام اين سالها شهردار نداشته است. کارخانه ها عموما تعطيل شده اند. کارخانه بزرگ و معروف ايران الکتريک به تلی از خاک تبديل شده است. در شهر صنعتی نيز دهها کارخانه پس از ريزش برف سنگين، سقفشان فرو ريخت. نخستين عکس العمل صاحبان کارخانه، اخراج صدها کارگر پيمانی بود. در سطح شهر خانه ها و مغازه هايی را ميبينی که سقفشان فرو ريخته است. به جمال ميگويم که اصلا فکر نميکردم اين همه خرابی به بار آمده باشد و جمال که انگاری دست به زخمش نهاده ام گلايه کنان گفت: شب اول برف سنگينی باريد ولی کسی فکر نميکرد ادامه پيدا کند. نه هوا شناسی حرفی زد و نه از راديو و تلويزيون اعلام حالت فوق العاده شد. اگر مردم خبر داشتند زودتر بسيج ميشدند و حداقل بام خانه ها را ميروبيدند. تا خبر دار شديم 2 متر برف نشسته بود. با يکی از آشنايان در شهرداری تماس گرفتيم که گفت ما خودمان هم اينجا گير افتاده ايم.دو تا بولدوزر داريم که در ميان برف مانده است. برق و آب قطع شده بود. نه از ارتش خبری بود و نه برادران مکتبی پيدايشان بود. در فيلمها ديده بوديم که در چنين مواقعی هليکوپترها به کمک مردم می آيند و برايشان دارو و مواد غذايی ميريزند ولی اينجا ايران است و از آن بدتر اينجا رشت است. هيچ خبری از کمک رسانی نبود. همه در خانه هايشان مانده بودند و شهر زير دو متر برف به حال خودش رها شده بود. وضعيت روستاها به مراتب بدتر بود. عده بسياری در جاده ها تلف شدند. خلاصه اينکه بلای بدی بود.به حرفهای جمال فکر ميکردم و صحنه را در مقابل چشمم می آوردم که تيتر روزنامه ای محلی مرا به خود آورد. مديريت موفق بحران برف. تيتر را به جمال نشان ميدهم و او با دردخندی ميگويد: خوب حالا نوبت تقسيم مدالهاست. حالا که برف با همياری مردم و کمک آفتاب محو شده است آقايان دارند مدالها را تقسيم ميکنند و به خودشان مدال ميدهند. با همان دو تا بولدوزر ميتوانستند حداقل خيابانهای اصلی را باز نگه دارند تا وسايل نقليه بتوانند حرکت کنند و کمک رسانی آسان شود. ولی انگار نه انگار که اين شهر مسئولی داشت. حالا مردم مانده اند و سقف های فرو ريخته. بيمه ها که کلا پايشان را پس کشيدند و فعلا صحبت يکی دو ميليون وام است که هنوز کی داده و کی گرفته. از اين بگذريم که با اين پول چه ميشود کرد، به هر حال اين هم قرضی ميشود روی قرضهای ديگر.موبايل جمال زنگ ميزند و جمال با تلفن مشغول صحبت ميشود. من توی صف بستنی فروشی ميايستم تا يک کيلو بستنی بخرم و همانطور به جمال نگاه ميکنم که سگرمه هايش تو هم ميرود. چی شده جمال؟ هيچی بستنی رو ولش کن، مادر عسل به خونه ما زنگ زده و سراغش و گرفته، ولی آتوسا ميگه همونجا نزديک مدرسه ازش جدا شده و عسل قرار بود بره خونه.- خوب حالا شايد جايی رفته باشه با دوستاش.- نميدونم ولی خونه همه پريشونن. آخه عسل حتی اگر يک ربع هم دير ميکرد به خونه زنگ ميزد، حالا يک ساعتی ميشه که نرفته خونه. اينجا بايد خيلی مواظب بود. رشت ديگه مثل قديما امن نيست.بستنی رو رها کردم و با سرعت راهی خانه شديم.آتوسا حتم داری که با دوستاش نرفته جايي؟ آتوسا هق هق کنان ميگفت آره اطمينان دارم که جايی نرفته وگرنه به من حتما ميگفت. تا خونه با کرايه 5 دقيقه هم راه نيست. خوب يعنی ميگی کجا ميتونه رفته باشه؟- نميدونم شايد تصادف کرده باشه.من و جمال نگران پای تلفن ميشينيم و يکی يکی شماره های بيمارستانها رو ميگيريم. نه! نه! نه! نديديم! نياوردن! و هر چه بيشتر زنگ ميزديم نگرانی افزون ميشد.نه جمال اينجوری نميشه پاشو بريم به کلانتريها و بيمارستانها. جمال فوری به آژانس ماشينهای کرايه زنگ ميزند.نه! اينجا نياوردن. برين کلانتری 11نه! محل زندگی ايشون مربوطه به کلانتری 22. برين اونجا سئوال کنيد.ساعت به ده شب نزديک ميشود و نگرانی تبديل به يقين ميشود که حتما بلايی بر سر دخترک معصوم آمده است.نه! اينجا نياورده اند.جناب! شما پليس هستيد. اين دختر گم شده است. شايد او را دزديده باشند.نه آقا! احتمالا با دوستی رفته است.ما هر شب از اين داستانها داريم.اين امکان ندارد. او حتی برای 10 دقيقه دير آمدن تماس ميگرفت. اگر او را دزديده باشند شما مسئول هستيد.نه آقا! ما در رشت آدمربايی نداريم.ببينيد سرکار. من عموی اين دختر هستم و در رشت زندگی نميکنم. وضعيت اينجا را هم اصلا نميدانم ولی اطمينان دارم که اين بچه سر خود نرفته است. شما مسئوليتتان را انجام بدهيد و احتمالاتتان را کنار بگذاريد.اصرار بيش از حد مامور را به فکر مياندازد و با حرکتی تلفن را بر ميدارد و مامور تجسس را خبر ميکند. پس از چند دقيقه مامور تجسس، با لباس شخصی سوار بر موتور، در حياط کلانتری که به خانه بزرگ مسکونی بيشتر شبيه است، وارد ميشود.در کنار پله ها ما را به اتاقی که احتمالا قبلا پارکينگ بوده است راهنمايی ميکنند. روی درب پارکينگ نوشته است دايره تجسس. سئوال و جواب شروع ميشود. وی هم احتمال آدمربايی را صفر ميداند. ولی به هر حال ورقه ای را تکميل ميکند که بيشتر برای يافتن جسد به کار می آمد. دندان کشيده يا پر کرده دارد؟ و بقيه مشخصات ظاهری را تکميل ميکند.برای کلانتری کار به پايان رسيده است و ميگويد که با اين برگه به آگاهی برويد. حالا ديگر همه فاميل و بستگان خبردار شده اند و پرسان پرسان به آنجا رسيده اند.ورقه را به دست ماموری ميدهند تا همراه ما به آگاهی بيايد. از ما ميخواهند که آژانس خبر کنيم. کلانتری وسيله ای در اختيار نداشت. با مامور به آگاهی ميرويم از محوطه وسيعی عبور ميکنيم و در انتهای محوطه وارد يک اتاق 2 متر در 2 متر ميشويم. يک ستوان و يک سرباز در داخل اتاق هستند. مامور کلانتری که يک سرباز است ورقه را تحويل ستوان جوان ميدهد. ستوان سئوال و جواب را آغاز ميکند و ميگويد فعلا تنها کاری که ميتواند بکند اين است که با بی سيم از کلانتريها استعلام کند. فکری به سرم ميزند و ميگويم جناب شايد اسمش را عوضی داده است لطفا تاکيد کنيد که آيا با اين مشخصات دختر جوانی را دستگير کرده اند يا نه؟ اين کار را ميکند ولی از آن سوی سيم با بی توجهی پاسخ ميگيرد که اين چندمين بار است که اعلام کرده و چنين شخصی را در اختيار ندارند.همه نا اميدانه به هم نگاه ميکنيم. جمال ميگويد بهتر است خودمان به پاسگاههای بيرون شهر سری بزنيم. حالا ديکر عده ما زياد شده است به سرعت کار را تقسيم ميکنيم و هر گروهی به يک طرف راهی ميشود.ساعت 2 صبح خسته و نااميد به رشت باز ميگرديم و تصميم ميگيريم که به پارکها هم سری بزنيم. حالا ديگر به نظرم آمد که دنبال جسد ميگرديم. يکی يکی پارکها را از نظر گذرانديم و سری به کنار رودخانه ها زديم. هيچ اثری از عسل نبود. خسته و نااميد راهی خانه شديم ساعت 3 و 30 دقيقه را نشان ميداد. به همه گفتم که کمی استراحت ميکنيم و صبح زود جستحو را از سر ميگيريم.در اين وضعيت امکان خوابيدن نبود. به فکرم رسيد که ماجرا را همراه عکس به روزنامه های محلی ای ميل کنم. يادم آمد که آخرين بار که به اينترنت رفتم کارتم تمام شده بود به آرمين گفتم تو مغازه کارت اينترنت نداري؟ آرمين جوابش منفی بود. آن وقت شب جايی هم نميشد کارت گير آورد. آرمين کارتهای مصرف شده را برداشت و مشغول شد. شماره ها را عوض ميکرد و کارهايی که از آن سر در نمی آوردم. با کمال ناباوری ديدم که وصل شد. مرا بگو که هميشه او را دست کم ميگرفتم. آفرين آرمين برو کنار. و سعی کردم ای ميل بفرستم ولی پس از چند لحظه ارتباط قطع شد. نه! اينطوری فايده نداشت. بايد تا صبح صبر ميکرديم. قادر نبودم چشمهايم را ببندم. هر لحظه تصوير عسل با گلوی بريده شده در نظرم ميامد و وحشتزده چشمانم را باز ميکردم.بلاخره صبح شد. کسی در آن خانه چشمهايش را نبسته بود. فرحناز مادر آتوسا و خواهر من در نيمه های شب بوی ترياک و موی سوخته از ساختمان نيمه ساخته همسايه به مشامش رسيده بود. چشمهايش پف کرده و قرمز بود. برای اطمينان خاطر او، پدر به ساختمان همسايه سری زد. من تصميم داشتم تمام شهر را از پوستر و اعلاميه مفقود شدن عسل پر کنم ولی گويا اين چيزها در رشت مرسوم نبود. مسئله آبروی دختر مطرح شد. اين تنها کاری بود که ما ميتوانستيم انجام دهيم. اصرار کردم و گفتم برای من در حال حاضر تنها چيزی که مهم است جانش است و نه هيچ چيز ديگر. به برادر ديگرم که مغازه نوشت افزار داشت زنگ زدم و ماجرای گم شدن برادرزاده اش را تعريف کردم. در عين حال از او خواستم که مغازه را باز کند تا از عکس و اعلاميه گم شدنش کپی بگيريم. به سرعت خودش را رساند و کپی ها آماده شد. با آرمين و جمال و شهروز به محلی رفتيم که گمان ميرفت در آن ناحيه ماشين گرفته است تا به خانه برود. يکی يکی ماشينهای خط را که هميشه در آن محل کار ميکردند نگه ميداشتيم و پرس و جو ميکرديم. به مغازه دارها فوتوکپی را ميداديم تا پشت شيشه مغازه بچسبانند. تا اينکه يکی از مغازه دارها جلو آمد و گفت ديروز در همان ساعت که اين خانوم مفقود شد در اين محل زدو خوردی در رابطه با يک دختر روی داد. کدام دختر؟ کی؟ و باران سئوال بود که به سمتش رها کرديم.سه نفر با لباسهای بسيجی يک جوان را ميزدند و يک دختر جوان مرتب گريه ميکرد و ميگفت نزنيدش. نزنيدش.دلم تا حدی آرام گرفت. يکی گفت احتمال دارد يکی از پايگاههای بسيج گرفته باشدش. به سرعت به آگاهی برگشتيم و درخواست يک مامور تجسس کرديم. با اما و اگرهای بسيار ماموری که لباس شخصی داشت همراه ما فرستادند. آژانس خبر کرديم تا ما را به محل برساند، چون مامور آگاهی اتوموبيل در اختيار نداشت. به محل رسيديم و مامور که درجه او را نميدانستم همه جا خود را افسر آگاهی معرفی ميکرد. تحقيقات تمام شد و ما به آگاهی بازگشتيم. به نظرم آمد که اين دو حادثه ربطی به هم ندارد. در يک شهر در يک زمان در يک محل مگر ممکن است چند تا از اين حوادث رخ دهد؟ تازه داشتم به مفهوم حرف جمال که گفته بود، رشت ديگر مثل سابق نيست و امنيت ندارد، پی ميبردم.موبايل جمال بی وقفه زنگ ميزد و همه به طرف او برميگشتيم و به دهان و چهره او خيره ميشديم. ناگهان چهره جمال عوض شد. کی؟ کجا؟ خوب؟زنگ زده بودند و تقاضای پول کرده بودند. و عسل تنها يک کلمه گفته بود، عمه! و بعد دوباره تهديد. مرجان تنها در خانه مانده بود تا به تلفنها جواب دهد و وقتی زنگ زده بودند کلی برايشان گريه و التماس کرده بود. صدا از وی خواسته بود که با پدر عسل صحبت کند و مرجان پاسخ داد، کسی در خانه نيست همه به دنبال عسل ميگردند و آگاهی هستند. صدا خشمناک پاسخ داد که چرا برای خودتان کار را مشگل کرديد و به آگاهی خبر داديد. مرجان با گريه پاسخ داد که اگر شما دخترتان گم ميشد کجا ميرفتيد؟ و مکالمه قطع شد.به فيلمهای آدمربايی و جنائی شبيه شده بود. پاهايم سست شده بودند. فکر ميکردم امکان دارد عسل را برای شناخته نشدن به قتل برسانند. نميدانستم بايد چه کار کرد. کاش نگفته بود آگاهی هستند، ولی آدم که خودش را برای اين روزها که چه بگويد آماده نميکند. خبر را به آگاهی رسانديم و شماره تلفن يک پست همگانی را که آدمربايان از آنجا تماس گرفته بودند به آنها داديم. فکر ميکردم حالا از روی نقشه خواهند فهميد که از کدام تلفن همگانی تماس گرفته اند. اما سرهنگ... با بی حالی مخصوصی گفت، اين که شماره همگانی ست.پس جناب سرهنگ ميخواستيد از موبايلشان زنگ بزنند؟تا اينجا هنوز کسی قبول نکرده بود که اين يک آدم ربائيست. داشتم از اين همه بی تفاوتی و بی حالی بالا مياوردم. نه باورم نميشد که به همين سادگی عسل را از دست داده باشيم. موبايل جمال دوباره زنگ ميزند. حتما دوباره تماس گرفته اند. مرجان از آن سوی خط داد ميزد عسل اينجاست! عسل اينجاست! باورم نميشد. يعنی کابوس تمام شد.از همان تلفن همگانی عسل پا به فرار گذاشته بود و خود را به درون يک مغازه انداخته بود.به سرعت راهی خانه ميشويم، درست مثل شب قبل که از خبر گم شدنش آگاه شديم. چشمهايش از اشک ورم کرده است. کنار گونه و پشت گردنش کبود شده است. اينها ديگر چندان مهم نيست، شادمانه در آغوشش ميگيرم. و تمام بغض فروخورده که از شب قبل در گلويم سنگينی کرده بود را رها ميکنم. عمو گريه نکن! عمو گريه نکن!نه من اين کثافتها را رها نميکنم! با عسل به آگاهی برگشتيم. يک راست به طرف ميز همان سرهنگ رفتم. پس آدمربائی نبود جناب سرهنگ؟ لبخندی زد که منظورش را نفهميدم. تا اينکه گفت اجازه بديد تحقيقات کنيم تا معلوم بشه اصل قضيه چی بود.نه باورم نميشد. اينها هنوز قبول نکرده اند که زير گوششان در رشت دختربچه ها را ميدزدند. شايد هم از طرفی اگر قبول ميکردند آنوقت بايد پاسخگوی امنيت مردم ميشدند.گفتم جناب سرهنگ اصل قضيه اين است که اين دختربچه را دزديده بودند. جناب سرهنگ سرش را بالا کرد و گفت شما از کسی شکايت داريد. جواب دادم آري! از آدم ربايان! جناب سرهنگ با همان بی تفاوتی و بی حالی گفت. خوب بايد از کسی شکايت داشته باشيد. بايد شخصی را که به او شک داريد حد اقل معرفی کنيد. ديگر واقعا داشت حالم به هم ميخورد. کم مانده بود روی ميزش بالا بياورم. جمال پاسخ داد نه قربان! ما به کسی سوءظن نداريم. جناب سرهنگ مانده بود که حالا صورت شکايتنامه را چگونه تنظيم کند. افسر ديگری که به نظر ميامد مسئول اين بخش باشد به طرف ما آمد و آب پاکی را روی دستمان ريخت.کار شما از اين به بعد مربوط به کلانتری 22 است و آنها بايد تحقيق کنند و بعد نتيجه تحقيق برای ما ارسال شود تا ما بتوانيم شما را به دادگاه بفرستيم. بحث و جدل با وی فايده ای نداشت. به ناچار روانه کلانتری 22 شديم. کم کم کار و وظيفه اداره آگاهی که همان گرفتن تحقيقات از کلانتری محل و ارسال آن برای قاضی بود برايم روشن ميشد. اداره آگاهی در واقع کار نامه رسانی انجام ميداد.در کلانتری 22 همان مامور تجسس که شب گذشته ورقه تشخيص هويت را پر کرده بود، در همان پارکينگ يا دايره تجسس پذيرايمان شد. به نظرم رسيد که وی از ديگران جدی تر است. وقتی جريان اداره آگاهی را برايش تعريف کردم شگفت زده شد و غرغر کنان گفت، ما که در اينجا وسيله تحقيق نداريم. آنها در آنجا کامپيوتر دارند و ميتوانند از روی تعاريف شهود، قيافه را بازسازی کنند. ما در اين اتاق نه خط تلفن داريم نه کامپيوتر. همانطور که ميبينيد قبلا اينجا پارکينگ بوده است. حالا ما بايد چه کنيم جناب؟آنها نبايد شما را به اينجا ميفرستادند و بايد خودشان تحقيق ميکردند. به هر حال ،حالا که آمده ايد من از اين دختر خانوم تحقيق ميکنم و لی بايد شما به همان آگاهی برويد تا تحقيقات کامل شود. اين سئولاتی که من اينجا ميپرسم خودشان هم ميتوانستند بپرسند.پس از يک ساعت تحقيق تمام ميشود و مامور تجسس با دو کاغذ خط دار که با خودکار رويش نوشته بودند به همراه عسل وارد پارکينگ ميشوند. کاغذها را منگنه ميکند و سرباز وظيفه ای را خبر ميکند تا همراه ما ورقه را به آگاهی ببريم. ورقه های تحقيق همينطور لوله شده در دست سرباز بود. نه پاکت نامه ای در کار بود و نه لاک و مهری. آژانس گرفتيم و به همراه سرباز به آگاهی رفتيم. در اتاق ورودی که به نظر نگهبانی ميرسيد، به خانمهايی که چادر نداشتند چادر ميدادند. به عسل و مادرش ماريا چادر دادند ولی جلوی ورود مرا گرفتند. نه با آستين کوتا نميشه بريد تو. در همين حال کسی را ديدم که در داخل محوطه با آستين کوتاه می گشت. نشانشان دادم و گفتم پس اون آقا با آستين کوتاه آنجا چه کار ميکند. ستوانی که مانع ورودم شده بود توضيح داد پيراهن آن آقا پارچه ايست و اشکالی ندارد ولی پيراهن شما تی شرت است. فقط يک شاخ کم بود که وسط سرم در آيد. گفتم مدل پيراهن آن آقا دقيقا عين همين مدلی است که من پوشيده ام تازه آستينهای پيراهن من بلندتر هم هست. سربازی که گويا خيلی از قوانين ميدانست گفت که قانون در اين مورد دقيقا مشخص نيست، که با نگاه تند ستوان ساکت شد و من برای اينکه به اين ماجرا پايان داده باشم، زيپ جليقه ام را که باز بود تا روی گردن بالا آوردم. با اين کار گويا مشکل شان حل شد و من به داخل رفتم.به داخل همان اتاقی رفتيم که ساعتی قبل از آنجا دکمان کرده بودند. ورقه را سرباز در دستش می چرخاند و حسابی لوله اش کرده بود. مامور تجسس در کلانتری 22 زير گوشش گفته بود که حتما بگو که فلانی سفارش کرده و موضوع جديست. سرباز هم بدنبال کسی که بايد نامه را تحويلش ميداد ميگشت. در اتاق تنها يک نفر نشسته بود که به کارش مشغول بود. سرباز پرسيد سرهنگ ...... نيستند؟بدون اينکه سرش را بالا بگيرد گفت، برای نماز رفته اند. بيرون منتظر باشيد.گويا نماز تمام شدنی نبود. عسل و ماريا روی پله های ورودی نشستند و من با مردی ريشويی که کنار ديوار ايستاده بود مشغول گفتگو شدم. مرد آهسته و زير لبی شکايت ميکرد. فحش ميداد و ميگفت اينها هيچ کاری برای آدم نميکنند. ماه ها بود که دنبال شکايتش بود. سربازی که همراه ما آمده بود در سوی ديگر حياط با چند سرباز ديگر گفتگو ميکرد و کاغذ لوله شده را باز کرده بود و به آنها نشان ميداد. آخوندی با عينک پنسی از اتاقک روبرو خارج شد. نگاه هيزی به زن و دختر جوان که روی پله ها نشسته بودند انداخت. چند قدم که به جلو رفت دوباره برگشت و نگاه کرد. نميدانم آنجا چه کاره بود ولی نگاهش با يک کنجکاوی ساده تفاوت داشت. پس از يک ساعت که گرسنه و تشنه زير آفتاب داغ منتظر بوديم نماز تمام شد و عده ای از نمازخانه خارج شدند. دلم بيشتر از همه پيش عسل بود. با آن حال و وضعش حالا بايد در بيمارستان می بود. تحملش را ستايش ميکردم.پس از گرفتن نامه کذايی ما را به چهره شناسی راهنمايی کردند. داخل اتاقی دو متر و نيم در هشت متر شديم. پنج نفر در اتاق بودند، اتاقی که به راهرو شبيه بود. سه مرد پشت سه کامپيوتر نشسته بودند و دو زن با حجاب کامل مشترکن پشت يک ميز جای گرفته بودند. يکی از مردها که در پشت اولين ميز نشسته بود پذيرايمان شد. هر چه نگاه کردم دو مرد ديگر و دو زنی که در اتاق بودند مطلقا کاری نميکردند. دو مرد در مقابل دو کامپيوتر خاموش نشسته بودند و با هم گفتگو ميکردند و دو زن چسبيده به هم فقط نگاه ميکردند. به جای نامعلومی خيره شده بودند.دماغش اينجوری بود؟ نه دماغش کشيده بود. عسل با آن حال زارش داشت توضيح ميداد که چند نفر وارد اتاق شدند و بدون مقدمه مسائلشان را با همان کسی که داشت چهره نگاری ميکرد مطرح کردند. يکی دنبال موتورش آمده بود. ديگری مشکل ديگری داشت و..... به آن شخص معترض شدم که اين چه طرز شناسايی آدمرباست؟ و او با صدای ضعيفی ديگران را به تحمل دعوت کرد و توضيح داد که دم در بايستند تا اين کار تمام شود. برايم عجيب بود که ديگرانی که در اتاق بودند گويا هيچ مسئوليتی نداشتند و همه کارها را همين يک شخص جواب ميداد. چهره اول تا حدودی مشخص شد ولی عسل ميگفت شباهتش زياد نيست. بنا به پيشنهاد مرد چهره نگار قرار شد روی چهره دوم کار کنند و سپس به اين يکی برگردند. کشيدن چهره دوم به چشم و ابرو رسيده بود که برق رفت. چاره ای نبود با همان چهره نيمه کاره به اتاق نخست باز گشتيم. دوباره بازجويی از عسل شروع شد.نااميد از آنجا خارج شديم. اصلا به آنها اميدی نبود. با اين حال خوشحال بودم که عسل زنده در کنارمان بود. در حال سوار شدن به ماشين در کنار درب ورودی آگاهي، باز سر و کله آن آخوند با عينک پنسی دورمشکی پيدا شد. حتما از نهار برميگشت. باز همان نگاه هيز آزارم داد. قدمی به سمتش برداشتم. ميخواستم بپرسم برای چی نگاه ميکند. پسربچه ای با لباس کارگری سوار بر دوچرخه متوجه موضوع شده بود و با ويراژی که در کنارش داد فحشی زير لب نثار آخوند کرد. ولی انگار مردک هيچ کس را نميديد. در واقع مرا و پسربچه را نديده انگاشت و داخل آگاهی شد.من ديگر نميتوانستم در رشت بمانم و روز بعد رشت را به سمت تهران ترک گفتم ولی مدام با تلفن پيگير قضايا بودم. پدر عسل که تا حدی از شوک گم شدن دخترش رهايی يافته بود قرار شد چند روزی صبر کند تا حال عسل بهتر شود و سپس با او به مناطقی که احتمالا امکان داشت آدمربايان در آنجا باشند به جستجو بپردازد. او نيز اميد نداشت که از پليس و آگاهی کاری ساخته باشد.5 روز از اين ماجرا گذشت. رانندگان کرايه هايی که عسل در آن مسير ربوده شده بود، به فرياد دخترکی درون يک انوموبيل پيکان سفيد، مشکوک ميشوند. همان رانندگانی که عکس عسل را در پشت ماشينهايشان چسبانده بودند، با شنيدن فرياد دخترکی ديگر به تعقيب پيکان ميپردازند و آن را متوقف ميکنند. دخترک خود را از ماشين به بيرون پرتاب ميکند و در حالی که از ناحيه پا چاقو خورده بود روی زمين ميافتد. رانندگان کرايه دو مرد داخل اتوموبيل را دستگير ميکنند و به کلانتری تحويل ميدهند. اين دو مرد همان ربايندگان عسل بودند که در رابطه با آنها شخص ديگری نيز دستگير ميشود. تا امروز جمعا 20 نفر از اين سه مرد شکايت کرده اند و مشخص نيست چند نفر ديگر به خاطر چيزی که آبرو ناميده ميشود اصلا از خير شکايت گذشته اند.
* تمامی نامها مستعار هستند.


Tuesday, May 17, 2005

اين دخترک

Lenin





...
اي دوست، بيا کارِ لنيني بکنيم
حتي با نيمي از بيکيني بکنيم
پوشيده و در پرده نگوئيم سخن
تبليغ کنيم و اينچنيني بکنيم

حنظل بادگلوئي

شنبه ٢۴ ارديبهشت ١٣٨۴ – ١۴ مه ٢٠٠۵
با ملاحظ عکسی که در آدرس زیر درج شده است:
http://www.spiegel.de/panorama/0,1518,grossbild-466332-354414,00.html
مولانا حنظلۀ بادگلوئي فرمايد:

اين دخترک ار بداند اين چهرۀ کيست
در درس ِ سياست دَهَمَش نمرۀ بيست
در جاي بدي هم ننهاده ست سرش
خوب است که باز روي ماتحتش نيست
حرفش چه صريح و سخنش بيپرده ست
سينه سپر از بهر مرامش کرده ست
داند که اساس اقتصاد ست شکم
اين عکس به رسم نقل قول آورده ست

اي دوست، بيا کارِ لنيني بکنيم
حتي با نيمي از بيکيني بکنيم
پوشيده و در پرده نگوئيم سخن
تبليغ کنيم و اينچنيني بکنيم





هادي خرسندي

Lenin

باز هم لنين و اطلاعیه انتخاباتي
نه من دیگر به اکبر می دهم رای
نه بر کاندید رهبر می دهم رای
نه بر سردار و نه غیر نظامی
نه بر اصحاب منبر می دهم رای
(از اطلاعیه انتخاباتی)
هادي خرسندي


شنبه ٢۴ ارديبهشت ١٣٨۴ – ١۴ مه ٢٠٠۵
به دنبال درج سروده "این دخترک..." به خامه حنظل بادگلوئي در اخبار روز، هادی خرسندی نیز چنین سروده است:

ای نقش لنین بر شکم صاف شما
روشن نشد از آن لنین
شما OFF
در مغز شما حرف لنین گر ننشست


بنشست به روی لب او ناف شما


















Wednesday, May 11, 2005


Pahash bo mideh!! Posted by Hello


mode Masoumeh Posted by Hello

Wednesday, May 04, 2005

ادم ارلي، سخنگوي وزارت امور خارجه ايالات متحده آمريكا در استوديوي راديو فردا به سئوالات شنوندگان پاسخ داد. وی در روز جهانی آزادی مطبوعات از جمهوری اسلامی خواست اکبرگنجی، رضا علیجانی و یوسف عزیزی بنی طرف، و سایر مطبوعاتی های زندانی را آزاد کند. وی گفت سياست سرکوبگرانه و هميشگي دولت ايران عليه آزاديهاي اساسي ، يکي از دلايلي است که ما اين چنين روابط مشکل و سختي با ايران داريم. وی گفت تلاش جمهوری اسلامی برای تولید تسلیحات اتمی و حمایت آن از گروه های تروریستی ایران را در جهان منزوی و زندگی را برای مردم ایران دشوارتر ساخته است.بهروز نيكذات (راديو فردا): شنوندگان ارجمند همان طوري که در آگهي هاي مختلف به اطلاع شما رسانده بوديم، آقاي ادم ارلي سخنگوي وزارت امور خارجه ايالات متحده آمريکا امشب در استوديوي راديو فردا هستند و به سوالات شما که اميدواريم بيشتر در ارتباط با آزادي مطبوعات و بيان باشد به مناسبت روز جهاني آزادي مطبوعات پاسخ خواهند گفت ولي به هر حال سوالات ديگري هم به ما رسيده توسط اي ميل که به آنها هم توجه خواهد شد. اما آقاي ادم ارلي در ماه اوت سال 2003 به معاونت سخنگوي وزارت امور خارجه آمريکا انتخاب شد. در اين سمت، وي بر دفتر روابط مطبوعاتي، دفتر رسانه هاي محلي، مراکزرسانه هاي خارجي و دفتر مطبوعاتي سازمان توسعه جهاني آمريکا نظارت دارد. پيش از اشتغال به اين سمت، آقاي ارلي در مقام معاونت هيئت در سفارت آمريکا در دوها قطر، از سال 2000 تا 2003 کار و انجام وظيفه کرده بود. وي درسال 1989 خدمت خود را در بخش خارجي وزارت امور خارجه آمريکا شروع کرد. ابتدا با عنوان کارمند ساده در قاهره، بعد مامور طرح و برنامه در دمشق، کارمند امور فرهنگي در آديس آبابا اتيوپي و کارمند امورعمومي در صنعاي يمن. آقاي ارلي در واشنگتن در مقام مديريت دفتر مطبوعاتي و امورعمومي در اداره خاور نزديک و بعد مدير دفتر روابط مطبوعاتي در بخش امورعمومي انجام وظيفه کرد. آقاي ارلي به دريافت پنج جايزه افتخار در طول خدمت نائل شده است. آقاي ارلي در سال 1982 در جه ليسانس خود را از دانشگاه ييل، يکي از معروفترين دانشگاههاي آمريکا دريافت کرد و سپس تحصيلات خود را در فوق ليسانس، رشته روابط بين الملل بپايان رساند. آقاي ادم ارلي بعنوان يک روزنامه نگار و فعال حقوق بشر در پاريس کار کرده است. او به زبانهاي فرانسه و عربي نيز حرف مي‌زند و ازدواج کرده است. با اين مقدمه مي‌خواستم از اقاي ارلي خواهش کنم اگر صحبتي قبل از اين که به تلفنها و اي ميل ها شما جواب بدهيم داشته باشند بيان کنند.ادم ارلی: سپاسگزارم آقاي نيکذات. براي من افتخاريست که در چنين روز مهمي، روز آزادي مطبوعات، پيش شما و راديو فردا باشم. بايد بگويم امتيازيست براي من که بتوانم بطور مستقيم با مردم ايران حرف بزنم. از طريق گفتگو و صحبت مستقيم مي‌توان نتايج زيادي حاصل کرد. گفتگوي مستقيم به درک بيشتر از يکديگر کمک زيادي مي‌کند و به همين دليل بسيار مشتاق شرکت در اين برنامه بودم تا بتوانم صداي مردم ايران را بشنوم و اندکي در باره ايالات متحده آمريکا و نحوه اي که ما به آينده و به منطقه مي‌نگريم، صحبت کنم.پيش از هر چيز بايد بگويم که آمريکا احترام عميقي براي تاريخ پرغرور ايران و فرهنگ غني آن دارد. ايران سهم بزرگي در هنر، علم و ادبيات هزاران ساله جهان دارد و انديشمندان و روشنفکرانش امروز نيز مانند گذشته سهم مهمي در حفظ ارزشهاي انساني که همه ما بعنوان معتقدان به حقوق انسان به آن باور داريم، ايفا مي‌کنند. همانطور که گفتم امروز روز جهاني آزادي مطبوعات است و چه موضوعي مي‌تواند مناسب تر از حقوق مطبوعات و نقش مطبوعات آزاد در يک جامعه آزاد وجود داشته باشد؟ بيش از 200 سال پيش، از زمان استقلال، کشور آمريکا بر حقوق بنيادين شناخته شده در قانون اساسي استوار بوده است. مطمئن هستم بسياري از شما در ايران با قانون اساسي آمريکا و تضمين آزاديهاي مندرج در آن اشنا هستيد. اولين حق، حق آزادي بيان است. در قانون اساسي ما نوشته شده، کنگره يا پارلمان آمريکا نمي‌تواند هيچ قانوني که آزادي بيان يا آزادي مطبوعات يا آزادي اجتماعات را محدود کند، به تصويب برساند.اين مسئله بسيار مهم است زيرا دمکراسي بدون آزادي بيان و آزادي نوشتن نمي‌تواند وجود داشته باشد. چگونه مي‌توان رهبري را انتخاب کرد اگر ندانيم آن رهبر طرفدار چه چيزي چه چيزي است و چگونه مي‌انديشد چگونه مي‌توان کارائي رهبران را سنجيد اگر روزنامه اي نباشد که گزارش دقيقي از عملکرد رهبران و فعاليت هاي آنها ارائه بدهد و بتواند قضاوت درستي در اين مورد بدست بدهد که ايا اصولا آن رهبر شايسته حمايت است يا نه. اين يک دليل مهم بر اين است که ايالات متحده آمريکا بطور تاريخي در مخالفت با هر اقدامي براي محدود کردن آزادي مطبوعات و روزنامه نگاران جديست. ما در مورد اين مسئله نه تنها در خارج از آمريکا که در خود آمريکا هم در دفاع از حقوق مندرج در قانون اساسي براي هر شهروند آمريکائي و مطبوعات آمريکائي بسيار جدي هستيم. ما اساساً بر اين اعتقاديم که مطبوعات آزاد مي‌توان حافظ حقوق شهروندان در استبداد و سوء استفاده از قدرت بود. به همين دليل است که از سوي خودکامگان به اين وسعت به مطبوعات و روزنامه نگاران حمله مي‌شود. زيرا دشمنان دمکراسي و آزادي، مطبوعات را خطري براي خود مي‌بينند و سعي مي‌کنند آنها را سرکوب کنند. اين براي همه ما مهم است که بتوان در مقابل سرکوب مقاومت کرد و بتوان براي کسب آزادي مبارزه کرد. عده‌اي در ايران هر روز اين کار را مي‌کنند. اشخاصي نظير علي مزروعي يا يوسف بني طرف يا رضا عليجاني، روزنامه‌نگاراني که تنها به خاطر گفتن حقيقت سالها در زندان بوده‌اند. مهم است که در روز جهاني مطبوعات شجاعت و فداکاري آنها گرامي داشته شود و نه تنها از آنها، بلکه از هر کسي که براي آگاهي مردم تلاش مي‌کنند چه در ايران و چه در نقاط ديگر جهان حمايت شود. بايد درک کرد که کساني که براي آزادي بيان مبارزه مي‌کنند، افراد شجاع و محترمي هستند که از حمايت ما برخوردارند. با اين حرفها، منتظر شوال هاي شما هستم، منتظر شنيدن مسايل، نگراني ها و اينکه بتوانم با شما در مورد آمريکا بگويم.ب. ن: اولين اي ميلي که دريافت کرديم درباره همين موضوع است از امير اعتمادي از ايران که مي‌پرسد: «چرا دولت آمريکا در مورد نقض حقوق بشر به اندازه مشکل اتمي به ايران فشار وارد نمي‌کند. من به عنوان يکي از فعالان دانشجوئي اين موضوع را در ناآراميهاي خرداد 82 کاملاً حس کردم. وقتي با خيبلي از دوستانم در سلولهاي انفرادي بسر مي‌برديم انتظار مي‌رفت که فشار بيشتري به دولت براي آزادي ما وارد شود که اين فشار چندان معلوم نبود. همين الان هم ايران بزرگترين زندان براي روزنامه نگاران در جهان بشمار مي‌رود ولي دولت ايالات متحده او کنار اين مسئله به راحتي مي‌گذرد.»ادم ارلي: من از جانب دولت آمريکا صحبت مي‌کنم، ما از طريق ايستگاه راديوئي، از آمريکا که با مردم ايران ارتباط برقرار مي‌کند صحبت مي‌کنيم. بگذاريد من خيلي روشن و صريح بگويم: دولت آمريکا از دولت ايران مي‌خواهد، که اکبر گنجي را آزاد کند، رضا عليجاني را که براي مدت زيادي در زندان اوين بوده و از شرايط نامساعد سلامتي و فقدان امکانات پزشکي رنج مي‌برد، آزاد کند. دولت آمريکا از دولت ايران مي‌خواهد که يوسف عزيزي بني طرف را آزاد کند و تعداد بسيار ديگري از روزنامه نگاران را که در بند هستند، بايد همگي آزاد شوند. موضوع حقوق بشر، موضوعي است که ما آن را با حرارت و مجدانه دنبال مي‌کنيم. اين موضوعي است که ما کوشش ديپلماتيک و انرژي خود را صرف آن مي‌کنيم و از نفوذ خود در سراسر جهان براي رسيدن به آن استفاده مي‌کنيم.اجازه بدهيد يک مثالي براي شما بياورم: هر سال در کميسيون حقوق بشر در ژنو، ما با صدور قطعنامه‌اي ايران را در زمينه حقوق بشر، محکوم مي‌کنيم. بستن روزنامه ها، توقيف روزنامه نگاران، آزار و اذيت روزنامه نگاران، توقيف مردم براي ابراز عقيده و يا باورهاي مذهبي شان، بدرفتاريهاي سازمان يافته و شکنجه زندانيان، همگي نقض حقوق بشر هستند. بنابراين، موضوع حقوق بشر، موضوعي است که ما از آن در مجامع عمومي به عنوان يک دولت، با ساير دولتها در سراسر جهان و با ملت ايران سخن مي‌گوييم، همين طور که امروز مشغول همين کار هستيم. من همچنين اضافه ميکنم که بسياري از مردم از ما سئوال مي‌کنند، که چرا ما برخورد خصمانه نسبت به ايران داريم و يا اين که چرا ما سياست رودرروئي با ايران داريم، من در پاسخ آنان مي‌گويم:برخورد دولت ايران با حقوق بشر، تاثير بسيار مهمي در نوع برخورد ما با ايران دارد و در نتيجه سياست سرکوبگرانه و هميشگي دولت ايران عليه آزاديهاي اساسي ، يکي از دلايلي است که ما اين چنين روابط مشکل و سختي با ايران داريم. اگر ايران مي‌خواهد به اين روابط جهت ديگري بدهد، حقوق بشر يکي از آن زمينه است که ما مي‌خواهيم شاهد بهبود آن باشيم. ولي اشتباه نکنيد افرادي که قربانيان سرکوب و آزار و اذيت دولت ايران هستند، همواره در فکر ما و در قلب ما هستند، ما درد ورنج آنها را در ک مي‌کنيم، ما محاکمه آنان را تعقيب مي‌کنيم و ما در مورد آنها صحبت مي‌کنيم و به هر نوعي که بتوانيم نام آنها را درمجامع عمومي بازگو مي‌کنيم وازهرفرصتي وهر راهي براي تحت فشار دادن دولت ايران و تصحيح رفتار اين دولت استفاده مي‌کنيم زيرا آن دولت، بايد مطابق قوانين بين المللي عمل کند.يك شنونده راديو فردا در لندن: من از لندن تلفن مي‌زنم. خوشحال مي‌شوم به سئوالم پاسخ بدهيد. نظر من شوراي ملي مقاومت به رهبري مريم رجوي، مادم مريم رجوي است. با توجه به سخنان پرزيدنت بوش که گفت مردم ايران اگر در مقابل ملايان بايستند آمريکا پشت سرشان خواهد ايستاد، فکر نمي‌کنيد زمان آن فرارسيده است که غرب يک نگرش تند و جديد در روياروئي با اين رژيم ديني اتخاذ کند. از مردم ايران و جنبش مقاومت حمايت کند؟ آيا فکر نمي‌کنيد گفتگوهاي سه قدرت اروپائي با جمهوري اسلامي در حال حاضر بسيار نادرست است و نتيجه عکس به بار مي‌آورد؟ ادم ارلي: اجازه بدهيد در پرسش شما چند مسئله مطرح شد. اين مردم ايرانند که آينده کشورشان را تعيين مي‌کنند و حمايت ما از مردم ايران در اين چارچوب است. مردم ايران از آزادي و فضاي سياسي و فرصت براي اقدام به منظور انجام تغيير مورد نظر برخوردارند که براي بازکردن فضا، و تصميم گيري درباره اينده شان و سرنوشتشان تصميم بگيرند نه اين که ديگران اين را به آنها ديکته کنند. چه در داخل کشورشان و چه درخارج. پس اين در واقع مسئله کمک کردن به تقويت مردم ايران در تعيين سرنوشت خودشان در چارچوبي سازگار با خواست آنها براي تفيير، مشارکت، آزادي و رفاه است. اين نگرش آمريکاست و ما با اين روحيه به جنبه هاي گوناگون تحول در ايران مي‌نگريم. براي نمونه، شما از گزينه هسته‌اي سخن گفتيد. مسئله رشوه دادن به ايران از سوي سه کشور اروپائي نيست بلکه مسئله اروپا و آمريکا و جامعه بين المللي است در کار با يکديگر و تلاش در ترغيب ايران به حرکت در راستائي متفاوت، دور شدن از توليد جنگ افزارهاي هسته‌اي است، کاري که دارند مي‌کنند. و به صراحت بگويم اين کار ايران را منزوي ساخته زيرا جامعه بين المللي آن را تهديدي مي‌داند. اين کاريست غير ضروري که با زير پا نهاده شدن تعهد بين المللي ايران انجام شده و اين که در نهايت باعث انزواي ايران مي‌شود و زندگي را براي مردم ايران دشوارتر مي‌سازد چون تماس شان با مردم جهان کمتر شده. کشور، مناسبات تنش‌آميزي با ساير کشورهاي جهان دارد. آنچه ما مي‌کنيم کار با سه کشور اروپايي، و با سازمان بين المللي انرژي اتمي است و تلاش داريم رهبري ايران را تشويق به انجام گزينشي کنيم که به سود مردم ايران باشد. به جاي هزينه کردن منابع کشور در ساخت بمب هسته‌اي، و اقدام به گونه‌اي که ساير مناطق جهان آن را اقدامي تهديد آميز و نامشروع قلمداد کنند، بهتر است تغيير جهت بدهند با جامعه بين المللي همکاري کنند و بخشي از اين جامعه بشوند. درباره موضوع تروريسم هم ما همين نگرش را داريم. بله، ايران يکي از کشورهاي خط مقدم جهان در حمايت از تروريسم است. وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران مستقيما در تهيه پول، اسلحه، و آموزش گروههائي مثل حزب الله، حماس و جهاد اسلامي فلسطين دست دارند که مردم بيگناه را مي‌کشند، مردمي که خواهان برقراري صلح اند. همه جهان در يک سمت حرکت مي‌کنتد و اين ته مانده هاي ايدئولوژي روياروئي و نفرت تلاش دارند مردم صلح دوست را به گذشته، به گذشته خشونت بار، پرنفرت و کشمکش بازگردانند.موضع ما و همکاري ما با جامعه بين‌المللي، جلوگيري از اقدام اين نوع عناصر نفرت و خشونت است. از برباد دادن اميدها و آرزوهاي ميليون ها مردمي است که مي‌خواهند گذشته خشونت آميز را پشت سر گذارند و راهي براي زندگي در صلح بيابند. و صريح بگويم اين عناصر حامي تروريسم، و مشوق پيشبرد برنامه هسته اي در ايران، به اعتقاد ما با بازگشت به عقب با خواست ميليونها شهروند ايراني مخالفت مي‌کنند که مي‌خواهند مثل ساير مردم جهان زندگي کنند، به چيزهائي مثل اشتغال، راه اندازي کسب و کار فکر کنند مثل همه جوانهاي جهان. و به ايجاد زندگي درخشانتر براي فرزندانشان. برخورداري از اقتصادي کارآمد و داشتن نظام سياسي اي که بتواند آزادانه در آن مشارکت کنند و در تعيين رهبرانشان نقش داشته باشند. اين نحوه نگرش ما را به خواست مردم ايران نشان مي‌دهد.شنونده راديو فردا در لندن: آقاي ارلي درباره مخالفان ايراني. منظورم اين است که ما اين مخالفان را در قالب شوراي ملي مقاومت داريم اين يک جنبش سازمان يافته مقاومت است چرا از آن حمايت نمي‌کنيد؟ادم ارلی: شوراي ملي مقاومت سازماني است که ما با آن مشکلات جدي داريم. سازماني است که از خشونت جانبداري مي‌کند و با فعاليتها و سازمانهائي که به تحول مسالمت‌آميز متعهدند مخالفند. به جاي گفتگو درباره سازمان خاص، به نظر ما امر مهم توجه به اين است که مردم ايران خودشان آينده سياسي‌شان را تعيين کنند. تغيير در ايران بايد از درون ايران و توسط ايرانيان باشد. مسئله اين نيست که خارجي ها آينده ايران را تعيين کنند. ما از خواست ايرانيان به تغيير حمايت مي‌کنيم واين خواست شان از حکومت که شفاف باشد. خواست آزادي مشارکت در حکومت، خواست اصلاحات اقتصادي و فرصتهاي اقتصادي. و عوامل تغيير هم اکنون در آن جا وجود دارد. پديده اي برخاسته از درون ايران است و مسئله اين که آمريکا يا هر کشور ديگري عامل تغيير باشد ابدا مطرح نيست. بيشتر کار کردن با عناصري در ايران، مردم ايران از راه کفتگو از راه تماس، از راه کمک به قابليت ها و تقويت جامعه مدني، مطبوعات، رسانه ها و سازمان دهي تغيير است، ما از همه اينها پشتيباني مي‌کنيم. برخلاف گفته شما اين ÷ديده ها را روياروئي نمي‌بينيم.يك شنونده راديو فردا: سلام خسته نباشيد. ببخشيد من يک سوالي داشتم از مهمانتان. مي‌خواستم بپرسم که آيا اين شايعه درست است که 15 ميليوني که کنگره تصويب کرده بود به گروههاي اپوزيسيون بدهند به راديو فردا پرداخت شده؟ادم ارلي: فکر نمي‌کنم. طبيعي است که دولت آمريکا بودجه راديو فردا را تامين مي‌کند. همان طور که بودجه صداي آمريکا و راديو اروپاي آزاد را تامين مي‌کند.و بقيه راديوهائي که توسط دولت تامين بودجه مي‌شوند واين بودجه ها در واقع جهت تهيه و تامين مستقل اخبار و اطلاعات است که بعضي از جوامع قادر نيستند، بدست بياورند.و بنابراين راديو فردا چنين خدمتي را انجام م دهد، و اطلاعاتي را در اختيار مردمي قرار مي‌دهد که دولتشان با آزادي مطبوعات مخالف است و سعي مي‌کند جلوي آزادي مطبوعات را بگيرد. ما همچنين از جنبشهاي دموکراتيک و سازمانهاي غير دولتي در ايران حمايت مي‌کنيم. کنگره بودجه خاصي را براي اين منظور اختصاص داده و ما دعوت مي‌کنيم که مردم ايران از بودجه 3 ميليون دلاري براي پروژه هائي در مورد دموکراسي و حقوق بشر استفاده کنند.سال گذشته ما يک ميليون دلار به سازماني داديم که مشغول جمع آوري سند ومدرک در مورد وضعيت حقوق بشر در ايران است. سال ديگر ما اميدواريم بتوانيم کمکهائي را به سازمانهاي غيردولتي و گروههاي امدادگر و افرادي بکنيم که از پروژه هاي حقوق بشر حمايت مي‌کند، پروژه هائي که از توسعه سازمانهاي عمومي حمايت مي‌کند، از جامعه مدني حمايت مي‌کند. و در واقع به اين صورت است که ما اين بودجه ها را بگونه اي خرج کنيم که به ايرانيها امکان دهد بيشتر نظرهاي خود را مطرح کنند و از نفوذي برخوردار شوند که بتوانند بر مسايلي که به زندگي آنها مربوط است، تاثير بگذارند.يك شنونده راديو فردا در ايران: سلام خسته نباشيد! من از ايران زنجان. کار ما طوري است که خودمان نظر سنجي مي‌کنيم. دور و بر هشتاد درصد مردم تو انتخابات شرکت نمي‌کنند و جمهوري اسلامي خوب راي سازي مي‌کند. ما مي‌خواستيم ببينيم عکس العمل آمريکا بعد از اين انتخابات چه خواهد بود.ادم ارلی: بدون شک، اين مسئله است که ايرانيها در مورد آن بايد تصميم بگيرند. من فکر مي‌کنم آمريکا به عنوان يک اصل کلي بر اين باور است که دولتي مي‌تواند نماينده ملتش باشد؛ که مردم بتوانند در انتخابات شرکت داشته باشند و اگر شرکت کنندگان در انتخابات کم باشد چند سئوال مطرح مي‌شود: اول اين که تا چه حد چنين دولت انتخابي مي‌تواند نماينده مردم به حساب آيد، وقتي فقط 20 درصد از مردم در انتخابات شرکت داشته باشند؟ دوم اين که چرا 80 درصد مردم که حق شرکت در انتخابات دارند، در آن شرکت نکرده اند؟ اين چه چيزي است که مردم را از روند سياسي نااميد مي‌کند؟ آيا به خاطر اين است که فکر مي‌کنند راي آنها تغييري در اوضاع نمي‌دهد؟ زيرا نتيجه از قبل معلوم است؟ آيا به خاطر اين است که فکر مي‌کنند سياستهاي دولت براثر نتيجه انتخابات، نمي‌کند و يا دلايل ديگري وجود دارد؟ واقعيت اين است که اگر اينها درست باشد، بسيار نگران کننده است، چون نشاندهنده اين است که نظام سياسي سالم نيست، ودرست کار نمي‌کند؛ و اين ييانگر اوضاع غم انگيز دموکراسي است در جائي که مردم اعتقاد دارند راي شان به حساب آورده نمي‌شود. نهايتا چه ايران و چه در جاي ديگر اراده مردم است که پيروز مي‌شود. و اگر نه الان، در آينده چنين مي شود. چون ما در منطقه شاهد آن هستيم و شايد بي فايده نباشد که به اطراف نگاه کنيم و مقايسه کنيم و ببينيم چه اتفاقي افتاده جائي که دموکراسي در مقياس سريع در حال توسعه است، در خارج از ايران. به انتخابات درعراق نگاه کنيد، خيلي ا فکر نمي‌ردند که مردم در انتخابات شرکت کنند، به خاطر تروريسم، اما به رغم نا آراميها و آشوب، ميليونهانفر با بخطر انداختن زندگي خود بپاي صندوق راي رفتند تا براي يک دولت موقت و تشکيل مجمع عمومي راي دهند.اين چنين اقدامي درست در کنار ايران نشان مي‌دهد که مردم تا چه حد به راي دادن اعتقاد دارند و تا چه حد به اصول دموکراسي پاي بند هستند، و اين خود خلاف توصيف شما از اوضاع ايران است ، ملتي که شما مي گوييد راي نمي دهند. نگاه کنيد که در خليج فارس چه اتفاقي مي‌افتد. بعنوان مثال در قطر جاييکه شما انتخابات داريد يا در عربستان سعودي که شما با مردمي روبرو هستيد که براي بار اول راي مي‌دهند و جالب اين است بهر سو که مي‌نگريد، انتخابات مي‌بينيد و روح تغيير و تحول، توسعه و پيشرفت روند دموکراسي جريان دارد و اين همه به معني اميد و فرصت و تغيير در آينده است. وخيلي عجيب خواهد بود که اوضاع در ايران تا اين حد متفاوت باشد. بايد پرسيد که چرا؟ب. ن: من فکر مي‌کنم اين جواب، جواب سئوالي هم بود که شنونده ديگري در همين زمينه داشتند. اجازه بفرماييد قبل از اين که به تلفن ديگري جواب بدهيد به يکي دو اي‌ميلي که رسيده بپردازيم. در يک اي ميل مي‌پرسد اگر جمهوري اسلامي در برنامه اتمي با واشنگتن کنار بيايد، مسئله حقوق بشر و دموکراسي در ايران مثل ليبي به فراموشي سپرده ميشود؟ ايمان.ادم ارلي: قطعا نه، هرگز نه! بگذاريد روشن کنم: حقوق بشر همواره يک مسئله عمده دولت آمريکا در مورد ارتباطش با همه کشورها خواهد بود. قطع نظر از اين که چه توافق ها يا مخالفتهائي در ساير زمينه ها وجود داشته باشد، حقوق بشر در صدر مسايل و در کانون توجهات روابط ما در روابط دو جانبه قرار دارد. مثالهاي بسياري وجود دارد که ما با کشورهائي توافقهائي در مورد بعضي از مسايل داريم، اما همچنان بر سر حقوق بشر با آنان عدم توافق داريم.بعنوان مثال، ليبي را ببينيد: ليبي، غالبا با ايران مقايسه ميشود، در زمينه سلاحهاي کشتار جمعي، چون ليبي بنظر ما يک راه درست و شجاعانه در پيش گرفت و تصميم گرفت که نهايتا ساخت سلاح کشتار جمعي در جهت منافعش نيست و منابع مالي زيادي را بسوي برنامه هائي که مورد نياز مبرم مردم هستند سرازير کرد، ونه درمورد برنامه هائي که نفعي براي مملکت نداشت و فقط انزواي سياسي ليبي را افزايش ميداد، انزوائي که ليبي قبلا براي آن بهاي گزافي را چه از طريق سياسي و چه از طريق مالي پرداخت کرده بود.از اين گذشته سلاح کشتار جمعي هيچ کاري براي حفظ ليبي نمي‌کرد، نه امنيت آنها را زيادتر مي‌کرد، نه سيستم دفاعي را بهبود مي‌بخشيد؛ و نه پرستيژ ملي را افزايش مي‌داد و درست بر عکس، فقط يک روابط خصمانه براي آنها به ارمغان مي‌آورد. بنابراين ليبي تصميم گرفت برنامه هسته اي خو د را ترک کند، تصميم گرفت ساختن سلاح کشتار جمعي را موقوف کند و به همين خاطر از شرايط سودمند به نظر من بهره مند شد. آنها با اروپاييها روابط بهتري دارند؛ اکنون با ما روابط بهتري دارند؛ ما هنوز با آنها روابط کامل ديپلماتيک بر قرار نکرده ايم، چون هنوز نگرانيهائي در مورد حمايت ليبي از تروريسم وجود دارد. ودر مورد سئوال مشخص شما، هنوز نگرانيهائي در مورد حقوق بشروجود دارد. ما همچنان نگرانيهاي خود را در مورد نقض حقوق بشر مستقيما با دولت ليبي مطرح مي‌کنيم. اما واقعيت اين است که ما با آنها الان مي‌توانيم صحبت کنيم زيرا از برنامهساختن سلاحهاي کشتار جمعي دست بر داشته اند. واقعيت اين است که ما در حال حاضر مي‌توانيم در مورد مسئله حقوق بشر تاثير بيشتر و موثرتري در ليبي داشته باشيم. اجازه بدهيد مثالي بياورم: آقاي جهمي؛ يکي از اعضاء مخالف دولت ليبي بود که دستگير شده بود و با مداخله ما آزاد شد، گرچه متاسفانه وي دوباره توقيف شده، اما مي‌توانيم به شما اطمينان بدهيم وقتي مقامهاي رسمي ما با مقامهاي ليبي ملاقات مي‌کنند، همواره راجع باين شخص با آنها صحبت مي‌کنند؛ و از آنها مي‌خواهند که او آزاد شود. خلاصه اين دو موضوع عليه يکديگر کار نمي‌کنند:حرکت به سمت جلو و دور شدن از ساخت سلاح کشتار جمعي و ادامه نظارت و درگيري در مسائل حقوق بشر بودن، تناقضي با هم ندارند.ب. ن: اجازه بدهيد يک اي ميل ديگر را بخوانم. مي‌پرسد: در حالي پشتيباني رژيم ايران کمتر وکمتر مردمي برخورداراست، چرا جامعه بين المللي، رژيم را تحت فشار جدي قرار نمي‌دهد؟ باور کنيد اکثريت مردم ايران به دنبال يک دموکراسي واقعي بدون رژيمهاي حقيقي هستند. دموکراسي نسبي به مردم دادن، فقط به نجات رژيم منتهي مي‌شود و تا زماني که مذهب بر مملکت حکومت کند هيچ موقع دموکراسي ظهور نمي‌کند. البته ايرانيها بايد اصول اساسي دموکراسي را ياد بگيرند و بايد هم اکنون شروع به يادگيري کنيم.ادم ارلی: همانطور که من از ابتدا گفته‌ام ايرانيان بايد آزاد باشند تا رهبر خود را انتخاب کنند. و دولت ايران بايد بداند که مردم چه ميخواهند در زمينه هاي مذهب، اقتصاد و در مورد روابط ايران با خارج. من با شنوندگان شما موافقم که رژيم باعث سرخوردگي مردم مي‌شود به عنوان مثال: با بستن روزنامه ها؛ با زنداني کردن روزنامه نگاران، با تصميم گيري اين که چه کسي ميتواند در انتخابات خود را نامزد کند ويا نکند؛ با رد کردن صلاحيت افرادي که مي‌خواهند نامزد انتخابات شوند، اما رهبران خودکامه، رهبران غير انتخابي تصميم مي‌گيرند که آنها نمي‌توانند خود را نامزد نمايندگي مردم بکنند و يا اجازه نمي‌دهند تا راي دهندگان حق انتخاب داشته باشند. بنابراين شما به نکته مهمي در سئوال خود اشاره کرديد.ما چگونه مي‌توانيم کمک کنيم؟ ما بايد به فشارهاي خود ادامه دهيم. من ميدانم که دولت آمريکا از حربه تحريم عليه ايران استفاده کرده است. آمريکا مدتهاي مديديست روابط اقتصادي خود را با ايران محدود کرده و روابط سياسي هم که وجود ندارد. ما ضروري است که در جامعه بين المللي درارتباط با تماس و يا سرمايه گذاري در ايران دست باقدامات بزنيم. همه اينها براي اين است که دولت ايران را تحت فشار قرار دهد، تا سياستهاي تهديد کننده و سياستهاي ايجاد بي ثباتي را کنار نهد و خلاصه دولت ايران بسمتي حرکت کند که اکثريت مردم ايران مي‌خواهند. بنابراين فشار وجود دارد اما همان طور که قبلا گفتم، کاري که ما مي‌کنيم قرارست خواست مردم ايران را مبني بر ايجاد تغييرات کمک و تقويت کند. سجاد، شنونده راديو فردا از ايران: سجاد هستم از خمين تماس مي‌گيرم. من مي‌خواستم در مورد اين قضيه حمله آمريکا به ايران بگويم که آيا مثلا اين انجام خواهد شد يا خير. اين سوال را بپرسم و اين مطلب را بگويم که آمريکا هرچه سريعتر به مردم ايران کمک کند چرا که واقعاً اين دولت فشار مي‌آورد به مردم و واقعا همه مردم با مشکلات زيادي مواجه هستند. در قضيه همين انتخاباتشان هم اينها براي عوام فريبي مردم آمدند مثلا نفري 50 هزار تومان دادند تا به اينها راي بدهند و مي‌خواستند با اين کارشان در واقع راي مردم را به خودشان جلب کنند ولي ديگر اين حقه ها فايده اي ندارد و قديمي شده اين تر فندهاي اينها و رژيم در برابر مردم در واقع کاري از پيش نخواهد برد. ما هم راي به اينها نخواهيم داد چرا که قبلا هم نداديم و اميدواريم هرچه سريعتر با آزادي ملت ايران و روي کار آمدن يک حکومت دموکراتيک همراه باشد.ادم ارلي: یکی از چيزهائي که ما از همه سوال کنندگان مي‌شنويم اين است که مردم نمي‌خواهند در انتخابات آينده شرکت کنند. جز اين است؟ اين خيلي مشکل آفرين است به دلايل زيادي. يکي اين که به نظر من مي‌رسد مردم ايران توهم خود را نسبت به نسبت سياسي شان از دست داده اند. اين را مقايسه کنيد با هشت سال پيش که يک حس واقعي از وجود امکانات بود وقتي که زندگي سياسي پويائي داشت و مردم درگير بودند و بحثهاي زنده جريان داشت واميد به آينده وجود داشت. الان بعد از هشت سال چيز ديگري مي‌شنويم که 80 درصد مردم نمي‌خواهند راي بدهند، به مردم پول داده مي‌شود که به پاي صندوقها بروند يا که مردم معتقدند چيزي عوض نخواهد شد. اين ناراحت کننده است. بيشتر از اين جهت ناراحت کننده است که آنها اندکي پيش در ايران خيلي پويا و فعال و با انرژي بودند و ناراحت کننده است براي مردمي مثل من، مقامهاي رسمي دولت آمريکا که دوست دارند شهروندان ايران را فعال و متعهد ببينند که در نظام سياسي مشارکت مي‌کنند. زيرا آينده کشور به شما بستگي دارد.تاريخ به ما نشان داده و اين حتما درباره تاريخ ايالات متحده درست است و من فکر مي‌کنم که درباره اروپا و خاورميانه و ديگر جاها هم درست است که اشخاص مهم اند و اشخاص مي‌توانند باعث تغيير شوند. و شجاعت شخصي، از خود گذشتگي و فداکاري نيروي پيش برنده تاريخ است. و اين چيزي است که کميته نوبل وقتي شيرين عبادي را انتخاب کرد بر آن تاکيد گذاشت. هيچ کس او را نمي‌شناخت. انتخاب او همه جهان را شگفت زده کرد. اين به شما نشان مي‌دهد که فداکاري و از خود گذشتگي و فعاليت مداوم درباره کارهاي اصولي نتيجه و تاثير دارد. بنابراين آنچه من به آقاي سجاد مي‌گويم اين است که اگر شما اعتقاد داريد که رهبران انتخاب شده نماينده شما نيستند يا به خواست شما وقعي نمي‌گذارند يا به آينده شما بي توجهند تسليم نشويد. با دوستان و همفکرانتان همکاري کنيد. ايالات متحده از شما حمايت مي‌کند. ايالات متحده به شما اعتماد دارد و اگرچه ممکن است سخت باشد از منظر شما به مسئله بنگريم اما اين حقيقت که امروز کسي از دولت آمريکا مستقماً با شما با مردم ايران گفتگومي کند نشان دهنده نگراني ما و حمايت ماست.مهدي، يك شنونده راديو فردا: اولا خدمت آقاي ارلي سلام عرض مي‌کنم و اميدوارم واقعا ايشان و ساير همکارانشان در سيستم ديپلماسي آمريکا بتوانند با درک هرچه بيشتر واقعيات يران سياستهائي سنجيده و در عين حال تاثير گذار براي رفع مشکلات ما ايرانيان تدوين کنند که به هر حال همسو و هماهنگ با همه دنيا و ضمنا با ملت ايران بتوانيم جامعه ايران را به جامعه اي آزاد و آباد و دموکراتيک براي فردا تبديل کنيم و ضمنا هم مي‌خواستم بدانم که سياست واضح و روشن آمريکا در نهايت در ارتباط با مسئله اتمي کي تعيين خواهد شد. آيا اين صحيح است که مي‌گويند مسئله انتخابات تعيين کننده خواهد بود براي تعيين سياست آمريکا در جهت انرژي اتمي ايران يا فرقي ندارد.ادم ارلی: آشکار است که انتخابات رياست جمهوري ايران مهم است زيرا رئيس جمهوري ايران نقش حساسي بر عهده دارد. سياست ما درباره سوال هسته اي روشن است. ايالات متحده معتقد است که ايران سعي در توليد پنهاني سلاح هسته اي دارد. ايالات متحده معتقد است که چنين کاري منطقه و ما را تهديد مي‌کند. ايالات متحده متعهد است درهمکاري با متحدانش و جامعه بين المللي که از اين اتفاق جلوگيري کند و من فکر مي‌کنم آنچه شما در چند سال اخير ديده ايد رشد اجماع جهاني است که دولت ايران جامعه بين المللي را فريب داده و به تعهداتش احترام نگذاشته و به نگراني هاي جامعه بين المللي بي اعتنا بوده و در نتيجه خود را بيشتر و بيشتر از جامعه بين المللي منزوي کرده و باعث ايجاد سختي فزاينده اي براي خود و مردمش شده.ايران مي‌تواند به فريبِ نه فقط آمريکا بلکه اروپاييها و سازمان ملل و روسها که از آنچه مي‌گذرد ناراضي اند، ادامه دهد و قيمت آن را بپردازد، که نه براي آنها خوب است و نه براي مردم ايران. يا اين که به تعهداتش عمل کند و پاي بند باشد. با سازمان بين المللي انرژي اتمي شفاف باشد. به سوالهاي آنان پاسخ دهد. اطلاعات مورد نظر آنها را به ايشان بدهد و راه مثبت تري برگزيند. اما سياست ما اين است که روشن کنيم چه مي‌خواهيم و چه نمي‌خواهيم و راههائي براي حل مشکل پيشنهاد کنيم و اگر ايران قصد حل مشکل را نداشته باشد راههائي را براي پيشگيري از تهديد جامعه جهاني توسط ايران بيابيم. اين سياست ماست.يك شنونده راديو فردا: از وقت دادن شما ممنونم. من دو سوال دارم. اولين سوال درباره مشکل اتمي است. همان طور که دکتر رايس اخيرا گفت آمريکا آماده است اگر مذاکرات ايران و اتحاديه اروپا به جائي نرسد اين موضوع را به شوراي امنيت ارجاع کند. اگر اين اتفاق بيافتد، انتظار داريد چه بشود؟ سوال دوم اين است که اگر به هر صورت مقامهاي ايران قبول کنند کاملاً همکاري کنند و غني سازي را متوقف کنند چه تغييري در سياست آمريکا در مورد حقوق بشر و حمايت ايران از گروههاي تروريست بوجود مي‌آيد چون آمريکا هميشه ايران را به حمايت از تروريستها متهم کرده.ادم ارلي: از سئوال‌هاي شما ممنونم. گفتگو درباره مسئله اتمي بسيار مهم است. مهم است به اين موضوع پرداخته شود که چرا اين موضوع اين قدر براي آمريکا مهم است. آمريکا اعتقاد دارد که توليد سلاحهاي کشتار جمعي- اعم از اين که سلاحهاي بيولوژيکي ، شيميائي يا اتمي باشد بيش از آنچه به امنيت و ثبات ياري رساند به آن لطمه مي‌زند بگذاريد مثالي بزنم: اگر ايران سلاح هسته اي داشته باشد نه منطقه امن تر مي‌شود و نه باعث امنيت بيشتر ايران مي‌شود بلکه برعکس امنيت و ثبات را کاهش مي‌دهد زيرا همسايگان ايران را دچار تنش و ناراحتي مي‌کند و آنها نيز براي مقابله با ايران به توليد سلاحهاي اتمي روي مي‌آورند و مشکلات بيشتري فراهم مي‌شود. بنابراين واقعا به نفع ايران نيست. به نفع منطقه هم نيست. به نفع ما هم نيست. و اگر ايران نگران دفاع از خود و امنيت خويش است. بهترين راه براي خاتمه دادن به اين نگرانيها، همکاري با روح دوستي و نيت خوب با همسايگان و جامعه بين المللي ست. و اين بهترين راه تامين امنيت براي ايران است. اين راهي ست که ايران مي‌تواند آينده روشنتر و امن تري براي خود فراهم کند، نه با خرج ميلياردها دلار در برنامه پنهاني اتمي، نه با دروغ و فريب سازمان بين المللي انرژي اتمي و جامعه بين المللي، بلکه با ايجاد روابط با بقيه جهان نه با مقابله جوئي و بسيار مهم است که اين موضوع را درک کنيم تا موضع آمريکا را در اين باره دريابيد.و اما درباره سوال شما که چه خواهد شد اگر دولت ايران سياست خود را عوض کند و با جامعه بين‌المللي همکاري کند. از يک طرف اگر ايران کماکان سعي کند با جامعه بين المللي مقابله کند، به سوالهاي سازمان بين المللي انرژي اتمي پاسخ ندهد و غني سازي را از سر بگيرد آشکار است که ارجاع موضوع به شوراي امنيت يک احتمال واقعي ست زيرا ايران پيمان عدم توليد و گسترش سلاحهاي هسته اي را امضا کرده و اين پيمان مي‌گويد اگر شما اين کار و اين کار و اين کار را بکنيد موضوع بايد به شوراي امنيت احاله شود و واقعيت اين است که ايران بسياري از کارهائي که نبايد را انجام داده و احتمالا خيلي قبل از اين پرونده اش بايد به شوراي امنيت فرستاده مي‌شد. و اگر پرونده به شوراي امنيت آن وقت بايد فکر کنيم که در مقابله ايران با جامعه بين المللي و نقض تعهداتش چه اقداماتي بايد انجام شود که شامل تحريم هاي مختلف مي‌شود که شوراي امنيت درباره آن بحث خواهد کرد ولي روشن است که آرزوي همه ما اين است که ايران به اين راه نيفتد. اما انتخاب با دولت ايران است آنها مي‌توانند به مقابله با جامعه جهاني ادامه دهند و مشکل ايجاد کنند يا مي‌توانند همکاري کنند. انتخاب با آنهاست. حالا اگر آنها بگويند حق با شماست، ما به اين ترتيب راه به جائي نمي‌بريم پول زيادي خرج مي‌کنيم و اين چيزي نيست که واقعا مردم ما بخواهند و براي ما امنيت به بار نمي‌آورد و فقط باعث مي‌شود بقيه جهان ما را دوست نداشته باشند، بنابراين ما راهمان را عوض مي‌کنيم و همه مي‌دانند که ما مقدار زيادي نفت و گاز داريم و چرا بايد دنبال انرژي اتمي برويم، ما مي‌گوييم خيلي خوب عالي است. اين به اين معني است که شما ديگر مشکلي با سازمان بين المللي انرژي اتمي يا سازمان ملل نخواهيد داشت. به اين معني است که کشورهاي ديگر مي‌توانند روابط با شما برقرار کنند که با وجود برنامه اتمي تان نمي‌توانستند. اما آيا اين به اين معني هم هست که حقوق بشر و تروريسم ديگر مشکلي محسوب نشوند؟ آيا اين به اين معني هم هست که ما ديگر با متحدانمان عليه گروههائي که از حمايت ايران در ضديت با صلح برخوردارند همکاري نمي‌کنيم؟ و ايرانيان شجاع زندان اوين را فراموش مي‌کنيم؟ آدمهائي مثل آقاي رضا عليجاني؟ به هيچ وجه. اين که ايران تصميم بگيرد دنبال سلاح اتمي نرود به اين معني نيست که مردم ايران حق خود را براي آزادي بيان و انتخاب مذهب يا اجتماع و تظاهرات از دست بدهند. اينها حقوقي است که همه مردم جهان بايد داشته باشند.بنابراين پاسخ کوتاه من به شما اين است: مطلقاً نه. آمريکا به اعمال فشار بر دولت ايران براي احترام گذاشتن به شهروندانش و آزاديهاي اساسي آنان ادامه مي‌دهد. بر ايران فشار وارد مي‌آورد تا کمکهاي مالي و مسلح کردن و آموزش دادن گروههائي که انسانهاي معصوم را مي‌کشند و با هواپيما به ساختمانها حمله مي‌کنند خاتمه يابد. يادتان باشد که بسياري از مقامهاي ارشد القاعده در ايران هستند و ايران از بازجوئي آنها سرباز مي‌زند و از دادن اطلاعات مربوط به آنها به ما سر باز مي‌زند و اگر دولت ايران مي‌گويد از تروريسم حمايت نمي‌کند و به تروريسم اعتقادي ندارد بنابراين چرا کمک نمي‌کند اين تروريستهاي شناخته شده القاعده تسليم عدالت شوند.شهريار، شنونده راديو فردا در ايران: من شهريار هستم از تهران تماس مي‌گيرم. فروش اين بمب‌هاي سنگرشکن در اين موقعيت، در اين جو، در اين روزگار، که واقعا مثل يک گاز پراکنده تو خاورميانه است. فروش اين بمب چه معني مي‌دهد يعني واقعا ما مي‌خواهيم چه بکنيم. ما بايد چه بکنيم چون واقعا ما قصد جنگ نداريم با آمريکا. ما که قصد جنگ با آمريکا نداريم وآمريکا با فروش اين بمبها به اسرائيل چه منظوري دارد؟ ادم ارلي: متشکرم شهريار. آمريکا به شماري کشورها جنگ افزار مي‌فروشد. ما وقتي درخواست کشورها براي خريد جنگ افزار را دريافت مي‌کنيم، ضمن بررسي، درباره آنها تصميم مي‌گيريم. اين تصميم بر پايه چند ملاک گرفته مي‌شود. ملاک نخست اين که آيا به نفع آمريکاست؟ ملاک دوم اين که آيا اين جنگ افزارها در راه تجاوز به کار گرفته مي‌شود يا در راه دفاع؟ ملاک سوم اين که آيا اين جنگ افزارها تعادل نظامي در منطقه مورد نظر را برهم مي‌زند يا نه؟ اينها ملاکهاي ما در بررسي به درخواست خريد سلاح است. بديهي است در موردي که شما گفتيد ما بر آنيم که اولاً هدف، دفاعي است ثانيا، هدف بي ثبات سازي نيست و ثالثا به نفع ملي ماست. و اما اين که ايران در قبال اسرائيل چه بايد بکند؟ به نظر من پاسخ ساده است. آمريکا بر آن است که ايران و ساير کشورها بايد اسرائيل را به رسميت بشناسند. موجوديت اسرائيل را بپذيرد. در زمينه برقراري مناسبات دوستانه با اسرائيل کار کند و قبل از همه و مهمتر از همه از پشتيباني طرفداران خشونت، خواه آنها که به اسرائيل حمله مي‌کنند و خواه کساني که در روند صلح خرابکاري مي‌کنند دست بردارد و بکوشد با اسرائيل از در صلح درآيد. اين پاسخ ساده است. من درباره برنامه هسته اي ايران صحبت کردم و اين که به جاي برقراري ثبات، اين برنامه در صدد بي ثبات سازي است و اين واقعيت که همسايه هاي ايران نگران اين قابليت ايرانند، نشانه آن است که شايد رهبران ايران عامل بيشتر مشکلات خودشان در اين زمينه اند.ب.ن.: متشکرم. اگرچه تعدادي روي خط منتظر هستند اما اجازه بدهيد يک اي ميل ديگر را مطرح کنم که مي‌گويد: سلام آقاي ارلي من دانشجو هستم در تهران و مي‌خواهم به جهانيان بگويم که مردم ايران به دولت اسلامي نيازي ندارند. مي‌خواهم به اطلاع شما و پرزيدنت بوش برسانم که رژيم بيرحم ايران به اقليتهاي ديني خاصه يهوديان ستم مي‌کند. با اميد آينده بهتر براي ايران. ادم ارلی: متشکرم از اي ميل شما. مردمي مثل تو به واقع، آينده کشورتان هستيد. مردمي مداراگر، مردمي که حقوق ديگران را محترم مي‌شمارند. مردم نگران به آنچه در ايران مي‌گذرد و خواهان تغيير آنند و مي‌خواهند آينده شما، خانواده تان، دوستان و هموطنانتان بهتر شود. اين ديدگاهي شرافتمندانه است که بايد مورد تشويق و تحسين قرار گيرد. من به شما حق مي‌دهم. به شما حق مي‌دهم. هم در آغاز برنامه گفتم: آزادي دين در کنار آزادي مطبوعات يا آزادي بيان و آزادي اجتماعات، از نخستين حقوقي است که براي مردم در قانون اساسي آمريکا تضمين شده. ما اساسي بودن اين آزاديها را براي يک جامعه آزاد و باز درک مي‌کنيم. به همين سبب هم وقتي مي‌بينيم پيگرد بهائي ها، پيگرد يهوديان، پيگرد اقليت هاي قومي مانند اقليت عرب در ايران انجام مي‌شود، نگران مي‌شويم و عليه اين اقدامها سخن مي‌گوييم عليه اين سياستها توسط دولتي که حرمت ها را تحمل نمي‌کند، انحراف از ديدگاه متعصبانه خود را مدارا نمي‌کند. مهم نيست که آن ديدگاه متعصبانه چه باشد، کمونيستي باشد يا ديني. وقتي دولتي نامداراگر باشد و انحراف از ديدگاه خود را برنتابد. نشانه ترس و نا امني است. بدان معني است که به هر دليلي دولت مي‌ترسد که مردم درباره امور خودشان فکر کنند. مي‌ترسد مردم آزادانه بحث کنند. حاکمان احساس خطر مي‌کنند. ديدگاه ما با چنان ديدگاهي فرق دارد. ديدگاه ما آن است که بحث باز و تبادل آزاد انديشه ها به جامعه اي سرزنده تر، پويا تر و پر تحرک تر منجر مي‌گردد و به دولتي سازنده تر که بهتر مي‌فهمد مردمش چه مي‌خواهند. دولت در اين حالت در موضع بهتري است که با آن آرزو ها، آرمانها و اميدها، ترسها و انديشه ها برخورد درست بکند. به همين دليل هم من شما را تشويق مي‌کنم به ادامه تحصيل و مطالعه و ادامه استفاده از آموخته ها در فعاليتهاي سياسي و اقدام سياسي از جانب هموطنانت. فراموش نکن که صرف نظر از اينکه عده اي با چه شدتي تلاش دارند شما را از ابراز آزاد عقيده يا اقدام بنا بر اعتقادتان باز دارند، تاريخ به نفع شما و در کنار شماست.ب. ن: و اما اي ميل ديگري از ناصر داريم نمي‌دانم از کجا که مي‌گويد اگر ايرانيان مخالف با نتيجه انتخابات رياست جمهوري اسلامی دست به تظاهرات اعتراض آميز بزنند، آيا شما حمايتشان خواهيد کرد؟ با توجه به تقلبهاي گسترده اي که بنا به سابقه اين انتخابات انجام مي‌شود؟ اگر پاسخ مثبت است حمايت شما چگونه خواهد بود؟ اگر رژيم اسلامي اعتراضها را سرکوب کند دولت شما چه اقداماتي در حمايت از آزادي خواهان انجام خواهد داد؟ ادم ارلي: متشکرم. پرسش بزرگي است درست قلب مسئله را نشانه مي‌گيرد. آمريکا به حق مردم در ابراز آزاد انديشه هايشان اعتقاد دارد. به حق برگزاري اجتماعات صلح آميز و تظاهرات مسالمت آميز که همگي حقوق بنيادين هر دموکراسي اند اعتقاد دارد. به اعتقاد ما بايد اين حقوق مورد احترام باشد. در پاسخ به سوال شما در باره اقدام احتمالي آمريکا بايد بگويم به رويداد هاي اوکراين نگاه کنيد به رويداد هاي لبنان نگاه کنيد يک نمونه بزرگ ديگر. وقتي در يک رويداد بزرگ در اوکراين در مبارزه انتخابات دولت انتخابات را از مردم مي‌دزدد، يا در لبنان زمان ترور رفيق حريري ميلون ها نفر به خيابان ها ميريزند. بي پرده بگويم يک هراس واقعي وجود دارد که دولت دست به خشونت بزند. دولت اوکراين براي مثال تظاهرات را سرکوب کند و بعد يک هرج و مرج و آشوب خونين.در لبنان هم، در پي ترور يک رهبر مورد احترام، يک عمل خشونت آميز وجود داشت. آمريکا چه مي‌کند ؟ آمريکا ، وزير امور خارجه ما ، رييس جمهوري ما ، افرادي مثل من ، مثل آقاي باوچر، مثل آقاي مکللن آشکارا تلاش داريم از ابراز آزاد و مسالمت آميز عقيده ها حمايت کنيم. به دولت ها هشدار دهيم آرام بمانند. به اصل ابراز مسالمت آميز عقايد احترام بگذارند و نيروهاي امنيتي شان را مهار کنند. مبادا مسئله اي اتفاق بيفتد. ما در جهاني زندگي مي‌کنيم که حقا با 10 سال پيش بسيار تفاوت کرده است اينترنت را داريم تلويزيون کابلي را داريم ماهواره را داريم. ارتباطات مخابراتي ماهواره اي داريم سطحي از تماس را داريم که هر اقدام و هر تصميم پيامد هاي آني دارد. پيامد هاي واقعي که پيشتر وجود نداشت و در پاسخ به پرسش شما اين يک راه حل عملي است که مردم مي‌توانند در دفاع از شهروندان مسالمت جو و آزادي خواهانه هر کشور دست به اقدام بزنند. اين راه در اوکراين کار کرد. در لبنان کار کرد. اگر دولت شما هم بخواهد انتخابات را برگزار کند بايد بداند قدرت مردمي در راه است. دليلي هم ندارد در ايران اين قدرت مثل ساير جاها عمل نکند.يك شنونده راديو فردا از لندن: سلام اقاي ارلي. من در لندن زندگي مي‌کنم. با سپاس از ايستادگي محکم شما در برابر برنامه هسته‌اي حکومت ايران. شنيدم که درباره نيروهاي حاضر در داخل ايران صحبت مي‌کرديد. با شما موافقم. اما متاسفانه درجه سرکوب آن چنان زياد است که به نظر ما نخستين و مهمترين امر، رها شدن از شر اين حاکمان خود کامه ايران است با توجه به سخنان رئيس جمهوري بوش که گفت آمريکا در کنار مردم طرفدار دموکراسي مي‌ايستد، و با توجه به گردهمائي هاي اخير ايرانيان خواستار دموکراسي در شهر واشنگتن دي سي از شما مي‌پرسم چرا آمريکا ازط وراي ملي مقاومت حمايت نمي‌کند؟ادم ارلي: مسئله حمايت از اين يا آن جنبش نيست براي ما مسئله حمايت از کساني است در داخل ايران دست به اقدام مي‌زنند. حرکتهاي چندي در خارج از ايران وجود دارد که ما نگران ارتباط شان با سازمانهاي تروريستي هستيم و اين مسئله نگرش ما را به گروهها تعيين مي‌کند. آمريکا در کل از جنبش ازرادي خواهانه بومي ايران که در داخل کشور شکل گرفتنه حمايت مي‌کند.ب.ن.: آقاي آدم ارلي از اين که اين فرصت را براي گفتگو با شنوندگان راديو فردا به ما داديد از شما متشکرم.ادم ارلي: مي‌خواهم بگويم از گفتگو با دوستانمان در ايران، در تهران، خمين، خرم آباد لذت بردم. احساس کردم در ايران هستم به اميد روزي که ايران بر اثر تحول با جامعه جهاني دمساز شود و شاهد حضور آمريکائي ها در ايران باشيم. آن روز روز بزرگي است اما در هر حال روشن است که يک نسل جوان و باز، با پويائي و تحرک حضور دارد. گفتگوي خوبي بود. اميدوارم شما هم مانند من لذت برده باشيد. بايد بگويم: از فرصت اين گفت و شنود ممنونم 2004.

Tuesday, May 03, 2005

Picasa


تقريبا ۲,۳ ماه پيش بود كه در سايت هاي نرم افزاري به دنبال نرم افزار قدرتمندي براي مديريت و سازماندهي عكس هاي گرفته شده با دوربين ديجيتالم پرسه ميزدم كه در يكي از اونا با نام نا آشناي پيكاسا آشنا شدم. پس از مطالعه اطلاعاتي در مورد امكانات آن و مشاهده تصاويري از اين نرم افزار ,در مرحله اول مورد توجهم قرار گرفت و در مرحله دوم تصميم به دانلود و بارگذاري اون گرفتم.البته قيمتش هم كه چيزي حدود ۳۰ دلار بود رو در كنارش ديدم ولي با خودم گفتم اينم مثل بقيه ,كرك يا سريالش رو بدست ميارم؟! پس از دانلود و نصب اين نرم افزار واقعا ازش خوشم اومد و از همه مهمتر اين كه متوجه شدم وقتم رو زياد هم واسه دانلودش تلف نكرده بودم.اين تا اينجاي كار,با گذر زمان شمارش معكوس اين نرم افزار شروع شد و كم كم به تاريخ انقضاي اون نزديك تر ميشدم و همچنان اثري از كرك يا سريال اين نرم افزار در سايت هاي اينكاره پيدا نكردم!پس از فرا رسيدن تاريخ انقضا, اين نرم افزار به جسدي تبديل شد و ديگه قابل استفاده نبود! (البته ۳۰ دلار نا قابل مشكل رو حل ميكرد) و بالاخره سرنوشتش هم به UnInstall انجاميد.(خدا رفتگان شما رو هم بيامرزه!) البته اين سرنوشت مربوط به سيستم من بود اما پس از گذشت مدتي سرنوشت پيكاسا به شركت گوگل گره خورد!! توجه شما را به چگونگي اين موضوع و قابليت هاي كاربردي اين نرم افزار جلب ميكنم:Picasa 2.0 محصولي از شركت آيديالب و نام نرم افزار زيبا و قدرتمندي است كه مديريت واشتراك گذاري تصاوير موجود در هارد ديسك شما را بر عهده گرفته و با رابط گرافيكي جذاب و كاربر پسند خود, لذت كار با تصاوير را براي شما دو چندان مي كند. اين نرم افزار با قابليت هايي متعددي همچون; ويرايش , اشتراك گذاري, اعمال افكت ها و نور پردازي هاي جالب , رايت تصاوير بروي CD يا Upload آنها به وب سايت هاي photo-sharing پا در كفش بزرگاني همچون Adobe Photoshop Album و Acd See گذاشته و عرصه فروش محصولاتشان را بر آنها تنگ كرده است.Picasa نرم افزار ساده و در عين حال قدرتمندي است كه در حين پايه گذاري و رشد بي سرو صداي خود در شركت آيديالب ( بطوريكه كمتر كسي اسم آن را شنيده بود) در جولاي گذشته, توسط كمپاني گوگل خريداري, و بلافاصله قيمت آن از ۳۰ دلار به صفر يعني رايگان رسيد كه در نتيجه آن فرصت بهتري را براي خود نمايي بدست آورد.
گوگل با خريد اين نرم افزار باز هم براي شركت هاي رقيب مشكل آفرين شد! به گونه اي كه پس از خريدPicasa , نسخه 2 آن را بصورت كاملا رايگان عرضه كرده و اين بار دل طرفداران اين گروه نرم افزار ها را به خود اسير كرد.(به عبارتي ديگر نان شركت هاي فوق را آجر كرد!)ياد آور شوم كه; نسخه جديد پيكاسا همانند گذشته از كلاينت اشتراك گذاري تصاوير بنام Hello پشتيباني كرده, و كلاينت دروني آن امكان بارگذاري مستقيم تصاوير به سرويس پستي گوگل (Gmail) را فراهم ميكند.به گفته "بيل گراس" مدير عامل آيديالب: پيكاسا به مثابه جزء ديگري از برنامه بزرگ گوگل براي جاي دادن ايميلها,تصاوير,وساير فايل هاي ديجيتال مردم,به اضافه ارائه نتايج جستجو در اينترنت به نظر ميرسد.اين نرم افزار پس از نصب بروي كامپيوتر , بلا فاصله به اسكن هارد ديسك سيستم ميزبان پرداخته و از كليه تصاوير شما آرشيو تهيه ميكند.قابليت هاي كليدي:
- امكان Import و دريافت تصاوير شما از device هاي مختلف مانند دوربين هاي ديجيتالي, تصاوير موجود در CD ها و...- كنترل ساده تصاوير با كمكtimeline, با استفاده از اين قابليت قادر به انتخاب آلبوم مورد نظر و نمايش, اولين عكس هر آلبوم به صورت كم رنگ و fade شده در پس زمينه برنامه ميباشيد.-Slide show, نمايش اتوماتيك تصاوير آلبوم هاي مورد نظر با افكت هاي زيبا و امكان تعيين زمان جهت نمايش هر عكس به علاوه پخش موسيقي از پيش تعيين شده در هنگام نمايش تصاوير.- امكان تغيير و تعيين در Lable يا خواص مربوط به هر تصوير.- امكان ضميمه نمودن و ارسال سريع تصاوير مورد نظر از طريق سرويس هاي ايميل Gmail,Outlook Express و Picasa Mail به دوستان.- امكان علامت گذاري تصاوير مورد علاقه شما با استفاده از قابليت Add Star ( اضافه نمودن ستاره) به آنها, جهت دسترسي سريع به علاقه مندي ها.- نمايش خواصي همچون حجم, اسم,فرمت و رزوليشن هر تصوير,در زير آن.- امكان زوم نمودن بروي تصاويرتا مرز % 400 !- امكان تهيه نسخه پشتيبان از تصاوير و رايت آن ها بروي CD با استفاده از كليد BackUp در بالاي پنجره برنامه.- داراي قابليت Gift CD , جهت ضبط و نگهداري تصاوير بصورت اسلايد و رايت آن ها در قالب يك CDSlide با استفاده از كليد Gift CD در بالاي پنجره برنامه.- داراي موتور جستجوگر قدرتمند جهت جستجوي تصوير مورد نظر از آرشيو تصاوير.- داراي ابزارها و قابليت هاي گوناگون جهت ويرايش تصاوير, با انتخاب گزينه Edit Picture از منوي View ,تصوير انتخابي بزرگ تر شده وامكان اعمال ويرايشات جزئي بروي تصوير دلخواه را فراهم ميسازد. برخي از ابزار هاي ويرايشي اين نرم افزار عبارتند از: -- Red-Eye جهت رفع مشكل قرمزي چشم افراد در تصاوير كه يكي از معروفترين مشكلات دوربين هاي ديجيتالي به خصوص در مكان هاي كم نور و شب ميباشد -- Tuning جهت تعيين درصد روشنايي و سايه ها در تصاوير -- Rotate ,جهت چرخاندن تصوير در زاويه هاي دلخواه -- Crop جهت بريدن بخشي از تصوير -- امكان اعمال افكت هاي رنگي جالب بروي عكس ها و ......- داراي قابليت جستجوي اتوماتيك هارد ديسك, جهت پيدا كردن عكسهاي جديد و اضافه نمودن آنها به آرشيو.(ياد آور شوم كه در صورت پيدا كردن عكسهاي جديد اين نكته را با نمايش پنجره اي كوچك در گوشه مانيتور به اطلاع شما ميرساند.)- امكان مخفي كردن آلبوم تصاوير با استفاده از قابليت Hide Album.(راست كليك بروي آلبوم مورد نظر و سپس انتخاب گزينه Hide Folder )- توانايي بالا در بازسازي و بهينه سازي كيفيت عكس هاي خراب.-Export As Web Pages , يكي از جالبترين امكانات پيكاسا تهيه آلبوم تصاوير بصورت Html و XML ميباشد.با استفاده از اين قابليت, كاربران ميتوانند بدون داشتن هيچ دانشي در زمينه طراحي وب, آلبوم هايي زيبايي را ايجاد نموده و بروي وب سايت خود پابليش كنند.ساختن آلبوم هاي تحت وب در پيكاسا به دو روش امكان پذير است:1- بروي كليد Action در كنار پوشه يا آلبوم مورد نظر كليك كرده و از منوي باز شده گزينه Make WebPge را انتخاب كرده و ......2- ابتدا پوشه يا آلبوم مورد نظر خود را انتخاب نموده و سپس از منوي Folder بروي گزينه Export As Web Pages كليك ميكنيم. حال در پنجره باز شده رزوليشن صفحه مورد نظر,عنوان صفحه وب و آدرس فايل خروجي را وارد نموده و بروي كليد Next كليك ميكنيم.در قسمت بعدي نوع صفحه وب مورد نظر را از Template هاي موجود انتخاب نموده(در صورتي كه مايل به استفاده از XML ميباشيد , گزينه XML Cod را انتخاب كنيد.) وبروي كليد Finish كليك ميكنيم.در پايان دانلود و استفاده از اين نرم افزار قدرتمند را جهت سامان بخشي و مديريت بروي تصاوير صاحبان دوربين هاي
ديجيتال توصيه ميكنيم
پاورقي- نرم افزاريست كه امكان بارگذاري تصاوير به ابزارهاي بلاگ گوگل يعني را فراهم ميكند.