Monday, November 27, 2006



بابک بيات آهنگساز ايرانی درگذشت

بابک بيات هم در زمينه آهنگسازی برای ترانه های پاپ و هم در زمينه موسيقی فيلم از برجسته ترين هنرمندان ايران در سه دهه اخير به شمار می رفت
بابک بيات، آهنگساز ايرانی، روز يکشنبه پنجم آذر ماه 1385 در سن 60 سالگی به دليل نارسايی کبدی در تهران درگذشت




Thursday, November 23, 2006

از مراسم بزرگداشت فروهرها جلوگيری شد
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مانع از برگزاری مراسم هشتمين سالگرد قتل داريوش و پروانه فروهر، حتی در
منزل شخصی آنها شد. اين دو شخصيت سياسی در پاييز ٧٧ توسط ماموران وزارت اطلاعات ايران به قتل رسيدند
پرستو فروهر امروز چهارشنبه به خبرنگار «ايلنا» گفت: به من رسما ابلاغ شده است كه امسال برگزاری مراسم بزرگداشت داريوش و پروانه فروهر حتی در خانه آنان ممنوع است.به گفته پرستو فروهر، از امروز صبح ماموران نيروی انتظامی دو طرف كوچه منزل فروهر را بسته‌‏اند و حتی از ورود اقوام نزديك به كوچه جلوگيری می‌‏كنند. مراسم هشتمين سالگرد قتتل پروانه و داريوش فروهر طبق برنامه قرار بود امروز (چهارشنبه) از ساعت ١٦ و ٣٠ دقيقه در منزل آن دو زنده‌ياد برگزار شود.پرستو فروهر روز گذشته درباره ممانعت وزارت اطلاعات از برگزاری مراسم يادبود به راديو "صدای آلمان" گفت: اين مراسم طبق سالهای گذشته نه تنها از سوی ما وابستگان خانوادگی آن دو عزيز، بلكه از سوی چهره‌های سياسی‌ـ اجتماعی اين جامعه اعلام شده بود و اينها صبر كردند تا ما اعلام عمومی بكنيم و بعد از آن اعلام ممنوعيت كردند. من نمی‌دانم چرا قبل از آن نگفتند. من كه از پانزدهم آبان اين تقاضانامه را داده بودم! اگر قرار بود ممنوع بشود، قبلش می‌گفتند تا ما چاره‌ی ديگری بيانديشيم. ولی بعد از اينكه دعوت انجام شد، ممنوعيت را به صورت ‌كامل به من ابلاغ كردند.پرستو افزود: در سالهای اوليه به ما مكان عمومی در مسجد فخر در نزديكی خانه‌ی پدر و مادرم می‌دادند. پدر و مادرم در اين محله‌ی قديمی سالهای سال بود كه ساكن بودند. علاقه داشتند به اين محله‌ی قديمی هدايت و فخرآباد. ما می‌خواستيم در همين محله مراسم‌شان برگزار بشود. بعد از آن ممانعت كردند. سالی در خانقاه صفی‌عليشاه گرفتيم كه با هجوم نيروهای فشار متاسفانه روبه‌رو شد. بعد از آن در حسينه‌ ارشاد گرفتيم و در طی دو سال گذشته به ما مكان عمومی برای برگزاری اين مراسم ديگر ندادند و ما در خانه اين مراسم را برگزار می‌كرديم كه امسال اينهم حتا ممنوع شد

Tuesday, November 21, 2006

زنگ خطر برای ایرانیان مقیم امریکا

بنفشه اخلاقی: براساس «قانون کمیسیون نظامی» هر فردی به هر بهانه ساده‌ای می‌تواند در خاک امریکا یا هر نقطه دیگر دنیا دستگیر ‏و برای مدت نامحدودی بازداشت شود. جامعه ایرانی مقیم امریکا بايد هر چه زودتر ‏درباره خطرات واقعی و احتمالی این قانون که آنها را تهدید می‌کند آگاه شود.‏
گفتگو با بنفشه اخلاقی وکیل مدافع حقوق مدنی در امریکا‏
گفتگو: سهیلا وحدتی
به دیدار بنفشه اخلاقی‎*‎، بنیانگذار «پناهگاه ملی حقوقی برای پیشبرد جامعه» ‏National Legal Sanctuary for ‎Community Advancement **‎، می‌روم تا درباره یک سازمان غیرانتفاعی برای کمک به بیماران مبتلا به ‏سرطان در ایران از ایشان مشاوره حقوقی بگیرم چرا که او را به عنوان تنها وکیلی که پس از 11 سپتامبر همه وقت ‏خود را صرف دفاع از حقوق مدنی ایرانی‌ها و آسیایی‌های مقیم امریکا می‌کند می‌شناسم‎***‎‏. بنفشه اخلاقی می‌گوید ‏که در حال حاضر زمان مناسبی برای هرگونه رابطه‌ای با ایران – حتی معصومانه ترین اقدام نیکوکاری- نیست. و ‏بهتر است صبر کنیم تا برداشت عمومی و خوانش حقوقی از «قانون کمیسیون نظامی» که در 17 اکتبر 2006 ‏تصویب شده، برای همه بطور یکسان مشخص و نهایی شود و جایی برای تعبیرهای متفاوت از آن باقی نماند. او ‏تاکید می‌کند که الان زمان حساسی است و برداشت‌های گوناگون از این قانون وجود دارد و باید دید که به پرونده‌هایی ‏که با توجه به این قانون شکل می‌گیرد، چگونه برخورد می‌شود زیرا شرایط کنونی بشدت قابل تحول است. بنفشه ‏اخلاقی مطالعات حقوقی دقیقی برروی این قانون داشته و به نظر او می‌توان از این قانون چنین برداشت کرد که هر فردی - اعم از شهروند امریکا یا مقیم یا حتی شهروند هر کشور دیگری - به هر بهانه ساده‌ای ‏می‌تواند در خاک امریکا یا هر نقطه دیگر دنیا دستگیر و برای مدت نامحدودی بازداشت شود. و به همین دلیل ‏اصرار دارد که جامعه ایرانی مقیم امریکا هر چه زودتر درباره خطرات واقعی و احتمالی این قانون که آنها را تهدید ‏می‌کند آگاه شود. اهمیت آگاهی رسانی به جامعه ایرانی-امریکایی در این زمینه را کاملا درک می‌کنم و قرار گفتگو ‏را می‌گذاریم. هنگامی که فرصت گفتگو دست‌می‌دهد، بنفشه از این قانون و دو موکل خویش که قربانی آن شده‌اند و ‏در خطر اخراج از امریکا قرار دارند می‌گوید. آنچه در زیر می‌بینید خلاصه صحبت‌های بنفشه اخلاقی است که به ‏فارسی ترجمه کرده‌ام.‏درباره قانون کمیسیون نظامیقانون کمیسیون نظامی‏‎ ‎‏(1) یا ‏Military Commission Act 2006‎‏ که توسط کنگره به تصویب رسید و در 17 ‏اکتبر 2006 با امضای رئیس جمهور جورج بوش بطور کامل تصویب شد، از نظر نقض حقوق بشر و بی‌اعتنایی به ‏حقوق مدنی شهروندان، بدترین قانون از لحاظ نقض حقوق مدنی است که در طول تاریخ امریکا به تصویب رسیده ‏است. از جمله دلایلی که بطور مختصر دراینباره می‌توانم بگویم اینهاست:‏● این قانون برای اولین بار حق فرد متهم در زمینه دفاع از خویش در مقابل دادگاه ‏habeas corpus‏ را ‏سلب می‌کند. بدین معنا که فرد ممکن است ناگهان دستگیر شده و به مدت نامحدود بازداشت یا از کشور ‏اخراج گردد بدون آنکه هرگز به وی یا وکیل او فرصت دفاع از اتهامات وارده در مقابل دادگاه داده شود.‏● این قانون اختیار مجازات زندان و حتی اعمال مجازات مرگ را به دادگاه نظامی مربوطه می‌دهد.‏● همه مقررات و معاهده‌های بین‌المللی - از جمله معاهده ژنو- در مقابل این قانون بی‌ارزش است و این ‏قانون همه آنها را زیر پا می‌گذارد. یعنی همه حقوق بشری که در معاهده‌های بین‌المللی محترم شمرده شده ‏و دولت امریکا هم بدانها متعهد شده است، در مقابل این قانون بی ارزش شمرده می‌شود.‏● این قانون در هر نقطه دنیا می‌تواند اجرا شود، یعنی احترام به حق حاکمیت کشورهای دیگر کاملا در این ‏قانون انکار شده است. دولت امریکا می‌تواند براساس این قانون شهروند هر کشوردیگری را که «رزمنده ‏دشمن» ‏‎ enemy combatant ‎تشخیص دهد، بازداشت و محاکمه و مجازات نماید.‏● گرچه ظاهرا شکنجه در این قانون منع شده است، اما آزار جسمانی و روانی در حد ظرفیت تحمل فرد متهم ‏مجاز است. یعنی شکنجه‌ای که اثرات زیانبار در «درازمدت» برروی فرد نداشته باشد، مجاز است.‏● هر فرد غیرنظامی که اقدامی انجام دهد که شاید در آینده به منافع امریکا لطمه بزند، مثلا فردی که الان ‏برای کودکی لباس می‌خرد که آن کودک در آینده ممکن است تروریست از آب درآید، می‌تواند به عنوان ‏یک عامل نظامی ‏military actor‏ محسوب گردد. معمولا رزمنده دشمن‎ ‎به کسی اطلاق می‌شود که عضو ‏یک ارتش سازمان یافته باشد و اگر اونیفورم ندارد، دست کم اسلحه دارد. اما بر طبق این قانون هرگونه ‏کمکی به اقدام علیه امریکا – حتی کمک مالی ساده– می‌تواند از فرد یک «رزمنده دشمن» بسازد. مادر ‏یک کودکی که از فرزند خود مادرانه مراقبت می‌کند، اگر آن کودک بخواهد در آینده وارد علمیات ‏ضدامریکایی شود، اکنون رزمنده دشمن محسوب می‌شود.‏● هیچ مقدار حداقلی برای جرم کمک مادی ‏material support‏ در تعریف این قانون وجود ندارد و هر ‏کمک کوچکی می‌تواند مشکل آفرین باشد.‏● کمک مالی یا خدمت به مخالفین دولت امریکا حتی اگر با زور و تهدید دیگران انجام شده باشد، قابل پیگرد ‏است. نمونه آن فردی است که توسط یک گروه نظامی به گروگان گرفته شده و برای نجات خود مبلغی را ‏به گروگان‌گیرها پرداخت کرده است، به خاطر پرداخت این پول متهم به اهدای کمک مالی به تروریستها ‏شناخته شده و اکنون در زندان بسر می‌برد.‏● هر قانونی در امریکا محدودیت زمانی دارد، حتی جرایم کیفری از جمله قتل و جنایت شامل مرور زمان ‏می‌شود. اما قانون کمیسیون نظامی به مقامات مربوطه اجازه می‌دهد که تا هر زمانی که لازم است به عقب ‏برگشته و گذشته فرد را بررسی کنند و از نتیجه کار خود بر علیه فرد استفاده کنند. ‏● باید توجه داشت که قوانین دیگری که پیش از این در همین زمینه تصویب شده است، از جمله قانون ‏ USA ‎Patriot Act ، ‏REAL ID Act ‎‏ ، و ‏CLEAR Act ‎، بطور مشابه اجازه بررسی سوابق فرد را به ‏طور نامحدود به دولت می‌دهد. بر اساس ‏REAL ID Act ‎‏ دولت موظف است که پرونده‌ی همه کسانی ‏را که به عنوان پناهنده در امریکا زندگی می‌کنند، مورد بررسی مجدد قرار داده و اگر هرگونه نشانه‌ای از ‏همکاری آنان با «تروریست‌ها» پیدا شد، آنان را از کشور اخراج نماید.‏● در تمام این قوانین، تعریف «تروریسم» بسیار سیال است و اصلا محدود به عملکردهای مشخص مسلحانه ‏نیست. این نکته خیلی اهمیت دارد. زیرا افکار عمومی مخالف تروریسم است، اما تعریف این قوانین از ‏تروریسم با برداشتی که در ذهنیت عمومی نسبت به تروریسم شکل گرفته بسیار متفاوت است.‏● پیش از این قوانین ضد تروریستی در امریکا به تصویب رسیده بود. اما حتی براساس همان قوانین، فردی ‏که در امریکا تقاضای پناهندگی کرده بود اگر متهم به جرمی در رابطه با تروریسم می‌شد، به دادگاه ‏پناهندگی بازگردانده می‌شد و دادگاه فدرال که بررسی این پرونده‌ها را به عهده دارد، دیگر برای این فرد ‏تشکیل نخواهد شد و دادگاه تعریف شده در «قانون کمیسیون نظامی» درباره وی تصمیم خواهد گرفت و ‏احتمال دارد که فرد یک راست به کشور زادگاه بازگردانده ‌شود، حتی اگر جان وی در آنجا در خطر باشد. ‏در مورد افرادی مثل فلسطینی‌ها که تابعیت کشور خاصی را ندارند، در بازداشت دائمی بسرخواهند برد. ‏● قانون جدید تنها برای پناهندگان و یا افراد دارای گرین کارت نیست. بلکه همه شهروندان امریکایی را در ‏بر می‌گیرد‎.‎‏ فراتر از آن، این قانون اصولا شهروندان هر کشوردیگری را نیز شامل می‌شود. مثلا اگر ‏فردی به سفارت امریکا در کشوردیگری مراجعه کند، این فرد می‌تواند همانجا در سفارت دستگیر شده و ‏برای مدت نامحدودی بازداشت شود. این قانون جدید، همه قوانین ملی کشورهای دیگر و احترام به حق ‏حاکمیت ملی کشورها را همچون قوانین بین‌المللی نادیده می‌انگارد.‏● یک نکته اساسی این است که بر اساس قانون جدید، دولت امریکا هیچ الزامی برای اثبات جرم فرد ندارد ‏بلکه هر گونه «اشاره» ‏indication‏ به اینکه وی اقدامی خلاف منافع امریکا انجام داده است، کافی است ‏تا فرد بازداشت و زندانی شود. حتی اگر هیچ سندی دال بر این اقدام فرد علیه امریکا هم وجود نداشته ‏باشد، این بر عهده متهم است که وقتی دستگیر شد ثابت کند که کاملا بیگناه است. البته اگر فرصتی برای ‏ثابت کردن در دادگاه داشته باشد که این امر قطعی نیست. حتی نقل قول از دیگران – که معلوم نیست تا چه ‏حد موثق است - می‌تواند به عنوان مدرک علیه متهم استفاده شود.‏● تنها مورد استثنا در این قانون برای استفاده از خشونت که پیگرد قانونی توسط دولت امریکا نخواهد ‏داشت، دفاع از«منافع اقتصادی شخصی» ‏personal economic interest‏ است. یعنی اگر یک کمپانی ‏بزرگ امریکایی مثل شرکت ‏Dole ‎‏ در امریکای جنوبی کارگران اعتصابی خود را به رگبار ببندد، تحت ‏این عنوان دفاع از منافع اقتصادی مورد حمایت قانونی قرار می‌گیرند. اما اگر آن کارگران برگردند و ‏اقدامی برعلیه این کمپانی انجام دهند، آنگاه کارگران دشمن منافع امریکا محسوب شده و می‌توانند تحت ‏پیگرد و بازداشت و محاکمه قرار بگیرند. درواقع این قانون حاصل اتحاد نامقدس سرمایه و دولت است که ‏هر کسی را در هر نقطه جهان تهدید می‌کند، ولی از منافع اقتصادی شرکت‌های امریکایی حمایت می‌کند.‏● تاکید این قانون بر این است که فرد مرتکب این اعمال یا از عواقب عملکرد خویش آگاهی داشته و یا ‏بایستی آگاه بوده باشد، ‏‎ knew or should have known‎، و در هر حال عدم آگاهی هیچ گونه دفاعی ‏برای متهم نخواهد بود.‏امکان دستگیری‌های دسته‌جمعی و بازداشت‌های گستردهاین قانون مثل یک تور ماهیگیری بسیار بزرگ است که امکان بازداشت دسته‌جمعی گروه زیادی را فراهم می‌کند. ‏یک بهانه ساده یا اتفاق کوچک ممکن است جرقه‌ای باشد که باعث شود این قانون در مقیاس وسیع به کار گرفته شده ‏و بسیاری از ما شهروندان امریکایی متولد کشورهای دیگر بازداشت و یا اخراج شویم.‏اولین قربانیان قانون جدید: شهروندان ایرانی-امریکاییدر حال حاضر دو پرونده علیه دو فرد ایرانی هست که ساکن همین منطقه هستند و هر دو بیش از بیست سال در ‏امریکا زندگی کرده‌اند. هنوز من از پرونده‌ي دیگری اطلاع ندارم، ولی به نظر می‌رسد که تعداد اینگونه پرونده‌ها ‏بزودی افزایش یابد. البته پرونده انجمن فارغ‌التحصیلان دانشگاه شریف هم هست که چندی پیش برای گردهمایی ‏سالیانه به امریکا آمده بودند، ولی برگردانده شدند. ‏اما برویم روی پرونده‌های دو فرد ایرانی ساکن امریکا که در حال حاضر من دفاع از آنها را به عهده دارم.‏پرونده اول: پیمان‏پیمان الان 40 ساله است. ایشان در سن شانزده هفده سالگی وارد امریکا شده، در امریکا تحصیل کرده، با یک خانم ‏امریکایی ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده و به عنوان مهندس در کالیفرنیا مشغول بکار است. ‏قضیه این بوده که ایشان پس از ازدواج با یک خانم امریکایی گرین کارت گرفته است، اما پس از دریافت گرین ‏کارت، محل اقامت خود را عوض کرده و به همین دلیل هیچگاه نامه اداره مهاجرت را مبنی براینکه باید برای دائمی ‏کردن اقامت خود اقدام کند، دریافت نکرده است. از این رو، گرین کارت ایشان باطل شده و خود ایشان خبر نداشته ‏است. دستگیری و بازداشت وی هم به همین دلیل بوده است. ‏پیمان در سال 2002 به خاطر ثبت نام ویژه‎***‎‏ ‏Special Registration‏ خود را به مقامات اداره مهاجرت امریکا ‏معرفی می‌کند. در آنجا وی دستگیر می‌شود و نه روز از زندانی به زندان دیگر در امریکا منتقل می‌شود و حتی ‏برای چهار روز محل بازداشت ایشان مشخص نبوده چون در آن زمان گروه زیادی از ایرانیان زندانی شده بودند.‏دادخواستی که توسط وی در سال 2001 برای دریافت مجدد گرین کارت ارائه می‌شود به نتیجه نمی‌رسد. وی در ‏سال 2003 از کشور امریکا تقاضای پناهندگی می‌کند. ‏یکی از دلایل تقاضای پناهندگی توسط ایشان هواداری از سازمان فدائیان خلق بوده است. نکته اینجاست که ایشان در ‏آن هنگامی که هوادار این سازمان بوده، یک دانش‌آموز دبیرستانی 14 ساله بوده که فعالیتش محدود به پخش ‏اعلامیه‌های سازمان می‌شده است. و سازمان فدائیان خلق اکنون جزو هیچ یک از لیست‌های تروریستی کشورامریکا ‏یا حتی کشورهای کانادا، انگلستان، استرالیا و هیچ کشور دیگری نیست. اما دولت سندی را ارائه کرده که «اشاره» ‏به این دارد که این سازمان اقدامات خشونت آمیز انجام می‌داده است. ‏این سند یک خبر در سه پارگراف است که در ماه مارس 1981 رویتر به نقل از خبرگزاری پارس گزارش کرده ‏است که خبرگزاری پارس وابسته به خود رژیم بوده و موثق بودن آن زیر سوال است. اما متن خبر این است که دو ‏پلیس ایرانی در بیرون سفارت روسیه کشته شدند. خبرگزاری رسمی پارس گزارش داده است که نیروهای ‏ضدانقلابی مسئول این کار بوده‌اند. اعلامیه‌های سازمان فدایی در یک ساختمان در آن حوالی یافت شده و ارتش ‏زیرزمینی ارامنه که چند ترک را در اروپا ترورکرده‌اند مسئولیت این امر را به عهده گرفته است. در انتهای این ‏خبر آمده است که دو نفر از دزدهایی که به بانک دستبرد زده‌اند، دستگیر شده‌اند.‏تمام سند دولت امریکا بر علیه پیمان همین است.‏پیمان بخاطر ازدواج با این خانم امریکایی مسیحی و غسل تعمید داده شده است و اگر به ایران برگردد، طبق قانون ‏مجازات اسلامی در ایران که بر اساس شرع تنظیم شده است، بخاطر تغییر دین از اسلام به مسیحیت مجازات مرگ ‏در انتظار وی است. ‏در دادخواست پناهندگی در ضمن توضیح این نکته که چرا وی از کشور خارج شده، گفته شده است که وی هوادار ‏سازمان فدائیان بوده است. ایشان عضو یا مسئول یا همکار سازمان نبوده بلکه در آن زمان کودک دانش‌آموزی بوده ‏است. در دادخواست پناهندگی از دومورد فعالیت هواداری صحبت شده است.‏مورد یک – پیمان به همراه دوستش در مقابل دانشگاه تهران اعلامیه‌های سازمان را مبنی بر دعوت به تظاهرات ‏سازمان فدائیان پخش می‌کرده است که می‌دانیم در طول انقلاب همه گونه مردم در این تظاهرات شرکت می‌کردند. ‏در همین هنگام دو پاسدار سر می‌رسند و پیمان و دوستش را به کوچه‌ای برده و بشدت کتک می‌زنند که بالاخره با ‏دخالت عابرین جان این دو نجات پیدا می‌کنند. ‏مورد دو – زمستان سال بعد، پیمان در اتاق خودش مشغول تا کردن نشریه‌های سازمان بوده که برای فروش آماده ‏شود. پدر پیمان سرزده وارد اتاق وی شده و گوش او را می‌کشد و به او می‌گوید "خودت را به کشتن می‌دهی! ‏نمی‌بینی با مخالفین چکار می‌کنند؟" پیمان قبول می‌کند، اما اجازه می‌خواهد که نشریه‌ها را به دست افراد مربوطه ‏برساند. او با دوچرخه بطرف دانشگاه می‌رود، اما دیر می‌کند و هنگامی آنجا می‌رسد که همه دکه‌ها به هم ریخته شده ‏و دوستانش کتک خورده‌اند. او به دوستانش توضیح می‌دهد که پدرش مانع از فعالیت وی است و دیگر با آنها تماسی ‏نمی‌گیرد. ‏پدر و مادر پیمان او را به ترکیه و بعد نزد عمویش به امریکا می‌فرستند. پیمان در امریکا وارد دبیرستان شده و به ‏تحصیل خود ادامه می‌دهد و همانطور که گفته شد از آن زمان تا کنون ساکن امریکاست و به ایران بازنگشته است. ‏اما همین دو مورد فعالیت که در بالا گفته شد، باعث شده است که دولت امریکا با استناد به خبر رویتر ادعا کند که آن ‏پسربچه در آن زمان به یک سازمان متخاصم وابستگی داشته است. ‏اطلاعات دولت امریکا در این مورد از «منبع آگاهی درباره تروریسم» ‏Terrorism Knowledge Base ‎‏ (2) ‏کسب شده است که اتفاقا من نیز به عنوان وکیل مدافع پیمان همان منبع را مورد استناد قرار دادم زیرا در آنجا این ‏سازمان در هیچیک از لیست‌های سازمان‌های تروریستی قرار نگرفته است. قاضی به دلیل همین خبری که توسط ‏رویتر گزارش شده است، مجبور شد طبق قانون از حکم دادن درباره پرونده پیمان و قبول پناهندگی او خودداری کند. ‏این خبر رویتر که بر اساس گزارش خبرگزاری پارس وابسته به حاکمیت ایران بوده و فعالیت مسلحانه سازمان ‏فدائیان را ثابت نمی‌کند، به عنوان یک «اشاره» کافی شمرده شده و اکنون قاضی از ما می‌خواهد که خلاف آن را ‏ثابت کنیم.‏در آنجا من از مسئول پرونده پیمان پرسیدم: "آیا واقعا همین برای اثبات جرم کافی است؟" ‏وی به من پاسخ داد: "ما به عنوان مسئولین دولتی کافی است نشان دهیم که در پرونده ایشان اشاره به فعالیت خصمانه ‏علیه دولت امریکا وجود دارد. تمام!"‏بدین ترتیب، اثبات اینکه این «اشاره» بی‌اساس و بدون پایه است، برعهده متهم است که در واقع غیرممکن است!‏به بیان دیگر، اگر من در این پرونده موفق نشوم که بی‌‌پایه بودن این اشاره و بیگناهی پیمان را ثابت کنم، پیمان ‏رزمنده دشمن محسوب شده و پس از بیست و چند سال زندگی در امریکا از کشور اخراج می‌گردد. یعنی ابتدا طبق ‏قانون‌های مربوط به مهاجرت ‏Immigration and Naturalization Act ‎‏ و ‏REAL ID Act‏ اخراج می‌گردد، و ‏بعد بر اساس «قانون کمیسیون نظامی» پرونده وی دنبال شده و در صورت تمایل مسئولین مربوطه وی ‌می‌تواند ‏دستگیر شود و غیره.‏البته این را اضافه کنم که شانسی که پیمان آورده، این است که پرونده وی پیش از تصویب این قانون در دادگاه ‏جریان داشت، و اکنون به ما یک فرصت دیگر در دادگاه داده می‌شود وگرنه می‌توانست بدون دادگاه از کشور اخراج ‏شود.‏پرونده دوم: بهروزپرونده فعالیت بهروز – که در اینجا با نام مستعار معرفی می‌شود - مربوط به سالهای 1974 تا 1979 یعنی دوران ‏دانشجویی او در امریکاست. بهروز در آن سالها دانشجوی دانشگاه فلوریدا بوده و مثل اکثر دانشجویان ایرانی در آن ‏زمان در انجمن دانشجویان ایرانی ‏Iranian Student Association‏ که یک شاخه از کنفدراسیون جهانی ‏دانشجویان ایرانی بوده فعالیت داشته. هیچیک از این سازمان‌های دانشجویی هرگز به عنوان سازمان‌های تروریستی ‏ثبت نشده‌اند. فعالیت‌های این سازمان‌ها اغلب کمک به دانشجویان تازه وارد به امریکا در زمینه خانه گرفتن، آشنایی ‏با دانشگاه و ... بوده است. همچنین این سازمان‌های دانشجویی برعلیه رژیم شاه فعالیت داشته‌ و از جمله در شهرهای ‏برکلی و واشنگتن تظاهرات برعلیه شاه برگزار کرده‌اند. ‏بهروز به عنوان منشی انجمن دانشجویان ایرانی مسئول میز این انجمن در برنامه‌های دانشگاه بوده و اتاق کنفرانس ‏را برای برنامه‌ها رزرو می‌کرده و فعالیت‌هایی از این قبیل داشته است. بهروز و همسرش پس از انقلاب مانند ‏بسیاری دیگر از دانشجویان ایرانی به ایران برمی‌گردند. در ایران پس از انقلاب بسیاری از فعالین سیاسی دستگیر و ‏زندانی و اعدام می‌شوند. بهروز و همسرش پس از یک سال و نیم به همراه دخترشان که در این مدت در ایران بدنیا ‏آمده بود، در سال 1981 به امریکا برگشته و تقاضای پناهندگی می‌کنند.‏دختر بهروز اکنون سال آخر دوره لیسانس را در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا می‌گذراند. با اینکه این خانواده در سال ‏‏1981 تقاضای پناهندگی کرده بودند، هنوز تقاضایشان تایید نشده است. در این مدت، همسر بهروز به خاطر ‏تجربه‌های تلخ از اسلام مسیحی شده است.‏این خانواده سه سال پیش به من مراجعه کردند و گفتند که با این اوضاع ما می‌خواهیم وضعیت ما مشخص شود. آنها ‏دادخواستی به اداره مهاجرت ارائه دادند و مصاحبه گرفتند. در اولین مصاحبه پاسخ مثبت به تقاضای پناهندگی داده ‏شد که مشروط به تایید عدم سوء پیشینه از سوی ‏FBI‏ بود. ‏دو سال بعد، در مارس 2006، یک مصاحبه دیگر داشتند و اینبار مامور اداره پناهندگی درباره فعالیت‌های بهروز ‏در انجمن دانشجویان ایرانی پرسش‌هایی را مطرح کرد و از جمله پرسید که "آیا از نظر مادی انجمن دانشجویان ‏ایرانی را حمایت‌کرده‌ای؟"‏بهروز پاسخ داد که "من در آن زمان دانشجو بودم و پولی نداشتم که کمک کنم. اما گاهی برای خرید چای و یا کاغذ ‏کپی کمی پول خرج می‌کردم. اما جزئیات یادم نمی‌آید."‏هفته پیش، بلافاصله پس از تصویب قانون کمیسیون نظامی، بهروز مصاحبه دیگری داشت. اینبار مامور اداره ‏پناهندگی گفت که "سازمان دانشجویان ایرانی در لیست سازمان‌های تروریستی نیست، اما کنفدراسیون دانشجویان ‏ایرانی مورد ظن ‏under suspicion‏ است. ما می‌خواهیم بدانیم که آیا حمایت مالی بهروز از انجمن دانشجویان ‏ایرانی در ردیف حمایت مادی ‏material support‏ تعریف می‌شود و در نتیجه بهروز رزمنده دشمن ‏enemy ‎combatant‏ است." ‏این قضیه از آن روست که در سال 1981 یک بمب در سفارت ایران در شهر سانفرانسیسکو منفجر شده است (3) ‏که ممکن است به فعالیت‌های کنفدراسیون ربط داشته باشد.‏این درحالی است که بهروز پس از سال 1979 دیگر با این انجمن دانشجویی در تماس نبوده است و اصلا این انجمن ‏دانشجویان ایرانی از هم پاشیده است. ولی قانون کمیسیون نظامی توجهی به این واقعیت‌ها نداشته و بدون «محدودیت ‏زمانی» درباره گذشته افراد قضاوت می‌کند.‏در آخرین مصاحبه بهروز به نظر رسید که مامور اداره پناهندگی به نوعی در مورد پرونده بهروز حساس شده است. ‏من آنجا به آن مامور گفتم که "آیا داری پرونده کمیسیون نظامی برای بهروز سرهم می‌کنی؟"‏و او پاسخ داد که "مجبورم!"‏به مامور گفتم که" لطفا در پرونده بگنجانید که بهروز بیش از 20 سال است که ساکن امریکاست، مشغول کار و ‏زندگی شرافتمندانه بوده و هیچگونه تخلفی از مقررات و قانون امریکا نداشته است و دخترش بزودی از دانشگاه ‏ایالتی کالیفرنیا فارغ‌التحصیل خواهد شد. این فرد هیچ خطری برای دولت و ملت امریکا ندارد."‏و مامور گفت که با کمال میل این کار را می‌کند.‏من دیگر به عنوان وکیل مدافع بهروز هیچ نقشی در پرونده او نمی‌توانم ایفا کنم. این پرونده الان به ‏FBI‏ می‌رود. ‏سپس وزارت امنیت ملی ‏Dept. of Homeland Security‏ درباره پرونده بهروز تصمیم گرفته و نتیجه را به وی ‏ابلاغ می‌کنند. اگر حکم به اخراج بهروز و خانواده‌اش از امریکا داده شود، هیچ امکان دادخواست مجدد نخواهد بود.‏آینده نگری دولت در ساختن زندان ویژه مهاجرینبا توجه به این قانون، بیخود نیست که هم اکنون کمپانی هالیبرتون یکی از بزرگترین زندان‌های ویژه مهاجرین ‏امریکایی را با بودجه 385 میلیون دلار در تکزاس می‌سازد. باید در همین رابطه اضافه کنم که ‏CLEAR Act ‎که ‏به نوبه خود از نتایج حوادث پس از 11 سپتامبر است، قانون دیگری است که حقوق مهاجرین را بشدت تهدید می‌کند. ‏این قانون به صراحت دولت را موظف می‌سازد که 20 زندان جدید برای بازداشت‌ مهاجرینی که اخراج آنها در دست ‏بررسی است، ساخته شود.‏اعتراض مدافعین حقوق بشر‏سازمان‌های حقوق بشری مثل «حقوق بشر اول » و «دیده بان حقوق بشر» به این قانون اعتراض کرده‌اند چرا که ‏کودکان افریقایی که مثلا در سومالی به اجبار به سربازی برده‌ شده‌اند، بر اساس این قانون نمی‌توانند در امریکا ‏تقاضای پناهندگی کنند. ‏حتی رهبران جامعه یهودیان امریکا به کنگره نامه نوشتند و خواستار عدم تصویب این قانون شدند زیرا بر اساس ‏این قانون، اسیران یهودی که در کمپ‌های نازی‌های آلمانی زندانی بودند و مقاومت کرده‌اند، می‌توانند مورد محاکمه ‏قرار بگیرند.‏در مجموع، نهادهای حقوق بشری به همه این سری قوانینی که پس از 11 سپتامبر به تصویب رسیده و حقوق مدنی ‏را تهدید می‌کند،اعتراض کرده‌اند. «حقوق بشر اول» در یک گزارش 20 صفحه‌ای به افشای مواردی می‌پردازد که ‏دولت امریکا افرادی را که قربانی نقض حقوق بشر از سوی سازمان‌های باصطلاح تروریستی بوده‌اند، به همین دلیل ‏مجددا قربانی قانون منع حمایت مالی ‏‎ material support ban‎‏ که برگرفته از ‏USA Patriot Act‏ وREAL ID ‎Act ‎‏ است، می‌سازد و از اعطای پناهندگی به آنان یا بازگشت آنان به امریکا جلوگیری کرده و حتی آنان را زندانی ‏می‌سازد. از جمله، یک پرستار که ربوده شده و مورد ضرب و شتم قرار گرفته و مجبور به مراقبت درمانی از ‏تروریست‌ها گشته، یا یک روزنامه‌نگار که به ضرب کتک و زور و تهدید مجبور شده پول خود را به گروهی که ‏وی را مورد ضرب و شتم قرارداده بپردازد.‏همچنین به ‏CLEAR Act ‎‏ از سوی سازمان‌های مذهبی مدافع حقوق مهاجرین اعتراض شده و «حقوق بشر اول» ‏در مخالفت با آن کمپین کرده است. سازمان «حقوق بشر اول» بویژه به این نکته که اجرای این قانون ضد مهاجر را ‏به ماموران رده پایین اجرای قانون - از جمله افسران پلیس که هیچ آموزشی در این زمینه ندیده‌اند – می‌سپارد ‏اعتراض کرده است. ‏تصویب قانون به شیوه کورکورانهبسیاری از حقوقدانان به تصویب این قانون از نظر حقوقی اعتراض کرده‌اند. نانسی پلوسی ‏Nancy Pelosi ‎‏ نماینده ‏مجلس امریکا که خود به این قانون رای نداده است، گفت که اکثر همکاران وی در مجلس متن این قانون را نخوانده ‏به آن رای داده‌اند. پلوسی دراعتراض به این قانون گفته است که چنین مصوبه‌ای باعث می‌شود که دیگران نیز به ‏پیروی از امریکا معاهده ژنو را زیر پاگذارده و با سربازان امریکایی چنین برخوردی را داشته باشند.‏گروهی از قاضی‌های بازنشسته فدرال امریکا در نامه‌ای به کنگره امریکا خواهان عدم تصویب این قانون شده و حق ‏دفاع از خود درمقابل دادگاه را حقی غیرقابل انکار برای همگان دانستند و بیان کرده‌اند که این قانون استقلال سه قوه ‏را به خطر می‌اندازد. اما متاسفانه کنگره توجهی به اعتراض‌های قانونی در این زمینه نکرد و قانون را در ماه ‏سپتامبر تصویب کرد که در ماه اکتبر 2006 نیز با امضای رئیس جمهور به تصویب رسید.‏هنوز فرصت باقی استشیوه مشخص کار دادگاه‌های کمیسیون نظامی که این قانون بدانها اشاره می‌کند هنوز باید توسط کنگره تعیین شود و ‏جای تعریف آنها در قانون فعلا خالی گذاشته شده است. بنابراین هنوز فرصت باقی است که حتی همین قانون را هم ‏از این حالت بشدت تهدیدآمیز وارتجاعی خارج کرده و آن را بطور کلی و همه جانبه بهبود بخشیده و بهتر سازیم. من ‏به عنوان یک حقوقدان مدافع حقوق مدنی در امریکا تلاش خود را در راه آگاه سازی مردم و مقابله با چنین مصوباتی ‏می‌کنم و صمیمانه امیدوارم که جامعه ایرانی-امریکایی اهمیت و خطر تهدید این قانون را به درستی درک کرده و با ‏آگاهی درراه مقابله با آن اقدام کند. ‏فرصت مناسبت پس از انتخاباتبا پیروزی دمکرات‌ها در انتخابات 7 نوامبر 2006 و بدست آوردن اکثریت در کنگره امریکا، موقعیت بسیار مناسبی ‏برای چالش قوانینی که حقوق مدنی و حقوق بشر را تهدید می‌کند بوجود آمده است.‏مردم امریکا در نظرسنجی‌هایی که در روز انتخابات انجام شد، بیان داشتند که به اصول اخلاقی که پایه و بنیان شکل ‏گیری این کشور را توسط پروتستان‌ها تشکیل می‌دهد، پایبند هستند، و افزون بر آن برای جنگ با تروریسم اهمیت ‏قائل هستند. در عین حال، می‌بینیم که به جمهوری‌خواهان رای ندادند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که آنها با پایبندی ‏خود به صداقت اصولی و مبارزه با تروریسم، صداقت جمهوری‌خواهان را در جنگ اعلام شده علیه تروریسم باور ‏ندارند. به بیان دیگر، آنها به مبارزه با تروریسم پایبند هستند، اما بهانه رئیس جمهور برای محدود کردن آزادی‌های ‏دمکراتیک و تهدید حقوق مدنی را نمی‌پذیرند و رئیس جمهور نباید از چنین قدرت اجرایی عظیمی که تنها برای ‏مواقع جنگ تعیین شده، در زمان عادی مثل شرایط حاضر برخوردار باشد.‏کنگره جدید فرصت خوبی فراهم می‌آورد برای اینکه مردم با نماینده‌های خود تماس بگیرند و از آنان بخواهند که همه ‏قوانین تصویب شده پس از 11 سپتامبر را مورد بازبینی قرار دهند. بخشی از این قوانین باید باقی بماند، بخشی لغو ‏شود، و بخشی دیگر تغییر یابد. زیرا در شرایط حاضر ما درگیر جنگ به معنی واقعی کلمه با تروریسم نیستیم، بلکه ‏در حال مبارزه با تروریسم برای ریشه کن کردن آن هستیم، همانطور که با مواد مخدر مبارزه می‌کنیم. اما جنگ با ‏مواد مخدر دلیل بر این نیست که کشور شرایط جنگی داشته باشد و به رئیس جمهور اختیارات نامحدود بدهد. ‏قوانین تصویب شده پس از 11 سپتامبر به نوعی گول زننده است زیرا نام‌های بسیار میهن‌پرستانه و مثبت به خود ‏گرفته است، مثل ‏USA Patriot Act‎، ‏REAL ID Act ‎، و ‏CLEAR Act ‎‏. اما این قوانین به شیوه‌ای در هم ‏تنیده شده که در کنار یکدیگر زمینه و بستر نقض کلیه قوانین مدنی فرد یا افراد مورد سوءظن را فراهم می‌آورد. من ‏به عنوان یک آکادمیک حقوقدان، ظرافت طراحی این قوانین را که همه جنبه‌های امر را پوشش می‌دهد، از نظر فنی ‏قابل تحسین می‌دانم. اما این قوانین با همه قدرت و ظرافت عملش، نباید ما را بترساند. ما به عنوان شهروندان این ‏کشور، نقشی در ساختن این دمکراسی داریم و باید برای بهبود این قوانین اقدام کنیم.‏سهم ما در مبارزه برای تحکیم حقوق مدنی‏‏ اکنون نوبت ما فرا رسیده است که سهم خود را در مبارزه برای تحکیم حقوق مدنی در این کشور، یعنی همان چیزی ‏که ما را به عنوان مهاجر به اینجا کشانیده است، ادا کنیم. ما می‌‌توانیم و به نوعی وظیفه داریم که جنبش حقوق مدنی ‏در امریکا را یک گام پیشتر برده و برای استحکام پایه‌های دمکراسی در این کشور که خواست همه شهروندان آن ‏است، تلاش کنیم. این نه فقط برای خود ما، بلکه برای فرزندان ما و نسل‌های آینده نیز اهمیت دارد. ‏اولین گام اساسی در این زمینه آگاهی درباره این «قانون کمیسیون نظامی» است و امیدوارم که همین گفتگو در این ‏زمینه موثر باشد. آگاهی همیشه توانمندی را بدنبال دارد و بدون آگاهی نمی‌توان اهمیت کار را درک کرده و شروع ‏به عمل کرد. امیدوارم هر کسی پس از آنکه این قانون و دامنه عمل آن را دریابد، راهی برای تغییر اجتماعی به شیوه ‏دمکراتیک و مسالمت آمیز پیدا کند. ما نسل اول و دوم مهاجرین در راستای ادامه جنبش مدنی در این کشور می‌توانیم ‏حقوق شهروندی خود را با قوانین مناسب استحکام بخشیده و تضمین کنیم. در واقع با آگاهی و باور به تغییرات ‏اجتماعی است که چنین قوانینی می‌تواند تصویب شود. مردم امریکا با رای خود در 7 نوامبر نشان دادند که به تغییر ‏اجتماعی باور داشته و در راه آن گام برمی‌دارند. ‏گام بعدی پس از آگاهی این است که تک‌تک شهروندان با نمایندگان کنگره تماس گرفته و از آنها بخواهند که در ‏کمیسیون‌های قضایی مجلس نمایندگان و سنا همه این قوانین ضد تروریستی را بازبینی کرده و در مورد هر یک ‏بحث باز ‏hearing‏ داشته باشند یعنی نظر افراد متخصص موافق و مخالف خارج از کنگره را درباره هریک از ‏قانون‌های مربوطه جویا شوند و موارد اعمال این قوانین را در پرونده‌های مشخص مشاهده و بررسی کنند تا بتوانند ‏به درستی تصمیم بگیرند. متاسفانه همه این قوانین بدون بحث ‏hearing‏ تصویب شده است و گاه چسبیده به یک ‏قانون دیگر ‏‎(appropriations)‎، مثلا همراه با بودجه سربازان امریکایی در عراق، که تصویب آن ضروری بوده ‏و از همین رو قانون ضد تروریستی هم به تصویب رسیده است. من امیدوارم که در بازنگری به این قوانین، از همه ‏حقوقدانان و متخصصین و افرادی که از نظر حقوقی به این قانون ها اعتراض کرده‌اند، فرصت اظهارنظر دراینباره ‏داده شود و پس از آن در کنگره رای گیری شود.‏آگاهی ما درباره اصول بنیادین دمکراسی در این کشور و شیوه عمل سه قوه و استقلال آنها از همدیگر از زاویه نگاه ‏حقوقی به همه اینها بسیار مهم است. در این «قانون کمیسیون نظامی» می بینیم که توازن قوا زیر پا گذارده شده و ‏نیروی نظامی، قوه قضائیه را کنار گذاشته و کار آن را خودسرانه انجام می‌دهد.‏خوش‌بینی به آینده دمکراسی ‏من به تغییر این قانون خوش‌بین هستم و فکر می‌کنم که می‌تواند درست شود زیرا این دوران فصلی از تاریخ تدوین ‏قانون در این کشور و بطور کلی تمدن بشری است. در تصویر بزرگتر که نگاه کنید، می‌بینید که این نیز بگذرد!‏از این لحاظ من زیاد بدبین نیستم و فکر نمی‌کنم این آخر کار برای شهروندان خاورمیانه‌ای-امریکایی باشد. این برهه ‏کوتاهی در مسیر تداوم زندگی بشر و تاریخ بشری است که قابل تصحیح است و ما نقش بسیار موثری در این روند ‏تصحیح می‌توانیم داشته باشیم.‏پناهگاه حقوقی جامعه ایرانی-امریکاییارگان «پناهگاه حقوقی ملی برای پیشبرد جامعه» نهادی است که بخاطر حوادث پس از 11 سپتامبر بوجود آمد تا ‏حقوق بشر و کرامت مهاجرین خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی را در امریکا حمایت کند. کرامت انسانها برای من ‏اهمیت ویژه دارد. آنچه در دادگاه‌ها یا مقابل رسانه‌ها یا سیاست‌گزاران یا مراکز آموزش ترویج می‌کنم اتحاد با حفظ ‏تفاوت‌ها است. ما می‌توانیم متحد و در عین حال متفاوت باشیم! گرچه ظاهرا اتحاد و تفاوت با هم نمی‌توانند جمع ‏شوند، اما در واقع اینطور است! کسانی را که من در دادگاه وکالتشان را به عهده دارم، از مذهب‌های گوناگون، ‏فرهنگ‌های مختلف و رنگ‌پوست‌های مختلف هستند.‏درخواست من از کسانی که گزارش این گفتگو را می‌خوانند این است که نگرش خود را از هویت خود به عنوان ‏ایرانی یا ایرانی-امریکایی یا اهل خاورمیانه گسترش داده و خود را در زمینه اتحاد گسترده‌تری ببینند که این کشور ‏را تشکیل می‌دهد. زیرا این جداسازی هویت‌ها به ضررماست. تعداد ما اندک است اما در اتحاد است که نیرو می‌یابیم ‏و در اتحاد با همه شهروندان کشورهایی که شرایط مشابه دارند، همه آن 25 کشوری که ثبت‌نام ویژه شامل حال آنها ‏می‌شد، قدرت می‌یابیم. ‏علاوه بر آن، ما باید به نیت نیک مردم امریکا اعتماد کرده و با تکیه به همه شهروندان امریکایی جلو برویم تا این ‏کشور جای بهتری برای زندگی همه ما باشد و همه ما در کنار هم از امنیت این کشور دفاع کنیم.‏تحکیم نهاد مدنی مدافع حقوق ما‏نکته مهم در عملکرد دفاعی از حقوق مدنی مساله توانایی ابتکار و قدرت عمل است که بتوانیم این نهاد مدنی دفاع از ‏حقوق جامعه مهاجران خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی را که بویژه در دفاع از حقوق مدنی جامعه ایرانی-امریکایی ‏بسیار فعال است، تثبیت کنیم و جایگاه آن را به عنوان یک پناهگاه حقوقی در جامعه امریکا استتحکام ببخشیم. این ‏نهاد حقوقی باید در جامعه ریشه داشته باشد و از ثبات کافی برخوردار باشد تا بتواند بطور مستمر و پیگیر در راه ‏دفاع از حقوق مدنی ایرانی-امریکایی‌ها تلاش کند. ما باید بتوانیم وکیل‌های دیگر را استخدام نموده و اینگونه ‏فعالیت‌های حقوقی را نه تنها ادامه داده بلکه گسترش دهیم.‏ما‎ ‎باید بتوانیم با سیاست‌گزاران و کنگره امریکا در تماس باشیم، باید بتوانیم با رسانه‌های جمعی امریکا در تماس ‏باشیم و همه شهروندان امریکا را در اینگونه بحث‌ها مخاطب قرار دهیم. آگاهی رسانی بسیار مهم است و مذاکره ‏مستقیم با نمایندگان کنگره در این زمینه‌ها اهمیت حیاتی دارد.‏طی پنج سال گذشته، پس از آنکه من کار تدریس حقوق در دانشگاه را رها کرده و این پناهگاه حقوقی را بنیان نهادم، ‏همه کارها را – از جمله دفاع از 1000 پرونده پس از 11 سپتامبر – با کمک افرادی که داوطلبانه در این نهاد ‏خدمت می‌کنند، انجام داده‌ام. اکنون زمان آن فرا رسیده است که این نهاد ورای توانایی‌های فردی من رشد کرده و ‏ریشه خود را در جامعه مستحکم سازد تا بتوانیم بطور مداوم وبا برنامه‌ریزی برای آینده کار گفتمان امنیت ملی را ‏دررابطه تنگاتنگ با امنیت حقوق فردی در جامعه امریکا پیش ببریم و بطور موثر در این زمینه اقدام کنیم. این امر ‏نه تنها برای آینده خودمان بلکه برای آینده فرزندانمان اهمیت دارد. و این امر در درجه اول با یاری کسانی انجام پذیر ‏خواهد بود که از نتیجه این خدمات حقوقی بهره می‌برند.‏تاریخ فردا را بسازیماکثر کارهای حقوقی ما در این نهاد در حال حاضر با تخفیف و یا بصورت مجانی انجام می‌پذیرد. این از آن روست ‏که من باور دارم که هر کسی حق استفاده از کمک حقوقی دارد، همانطور که هر کسی حق استفاده از درمان و ‏مراقبت‌های بهداشتی را دارد. هیچ کسی نباید مجبور به انتخاب بین بازداشت و داشتن وکیل شود، همانطور که نباید ‏میان بیماری رو به مرگ و درمان انتخابی باشد. اهمیت این مساله برای من تا این حد است! از همین رو این مرکز ‏را تا کنون به این صورت راه برده‌ایم. اما واقعیت این است که این نهاد حقوقی کار خود را ماه به ماه پیش می‌برد، و ‏من از جیب خود هزینه آن را می‌پردازم و در کنار فعالیت در این نهاد، برای امرار معاش خود هنوز به کار تدریس ‏حقوق در دانشگاه بطور نیمه وقت مشغول هستم. به این ترتیب ما نمی‌توانیم از همه نیروی لازم استفاده کنیم و حتی ‏نمی‌توانیم روی کار باثبات آینده برنامه‌ریزی کنیم. این نه بخاطر آن است که ما به اندازه کافی پرونده برای کار ‏حقوقی نداریم، زیرا تعداد زیادی افراد نیازمند به کمک حقوقی در این زمینه هستند. از سوی دیگر، وکیل‌های زیادی ‏وجود دارند که مایل به کار در این زمینه هستند، اما ما قادر به پرداخت حقوق و استخدام آنها نیستیم و آنها برای مدت ‏کوتاهی در اینجا کار داوطلبانه می‌کنند.‏صادقانه بگویم اگر من خانواده‌ای نداشتم که حاضر به حمایت مالی از این نهاد حقوقی نبود، من نیز نمی‌توانستم این ‏کار را ادامه دهم. اما حمایت از یک پناهگاه حقوقی برای جامعه مهاجر ایرانی نباید تنها بر دوش یک خانواده باشد، ‏و نمی‌تواند در دراز مدت به این شکل ادامه پیدا کند. ما باید این نهاد را مستحکم سازیم، مثل نهاد دفاع از حقوق مدنی ‏سیاهپوستان NAACP، و یا نهادی که برای دفاع از حقوق مدنی ژاپنی‌ها شکل گرفت ‏Asian Law Caucus‏. ما ‏در این پناهگاه حقوقی به همان اندازه که آماده یاری‌رسانی به جامعه مهاجر هستیم، نیازمند کمک ‌این جامعه نیز ‏هستیم. ‏هرکسی می‌تواند به شیوه‌ای در این زمینه کمک کند. کمک مادی یک راه است، راه‌های دیگری هم وجود دارد که ‏افراد با توجه به توانایی‌های خود می‌توانند اینکار را انجام دهند. برخی می‌توانند فیلم مستند از این تجربه‌های نقض و ‏دفاع از حقوق مدنی جامعه مهاجر بسازند، کارهنری و تئاتر انجام دهند، کتاب بنویسند، و دراینباره صحبت و ‏سخنرانی کنند. و همه اینها بخشی از مجموعه‌ حوادث کنونی خواهد بود که تاریخ فردا را می‌سازد.‏من می‌خواهم همگان را تشویق کنم که صدایشان را در این مجموعه ثبت کرده و به گوش آیندگان برسانند. بیایید ‏ببینیم که آیا ما می‌خواهیم آیندگان از ما چه تصویری داشته باشند؟ ما امروز این قدرت را داریم که آیندگان را آموزش ‏دهیم، بطوری که این حوادث فراموش نشوند، بهروز و پیمان فراموش نشوند. این است آن چیزی که مرا امیدوار ‏می‌سازد.‏
‎* http://www.nlsca.com/pres.htm‎** http://www.nlsca.com‎*** http://hright.iran-emrooz.net/index.php?/hright/more/11047/‎1. http://en.wikipedia.org/wiki/Military_Commissions_Act_of_2006‎‎2. http://www.tkb.org ‏3. انفجار بمب در سفارت ایران در سانفرانسیسکو در سال 1971 اتفاق افتاده است، اما در اسناد و مدارک مورد ‏بحث سال 1981 قید شده است.

Monday, November 20, 2006

دعوت به مراسم بزرگداشت فروهرها


مراسم بزرگداشت هشتمين سالگرد شهادت دو سرو سرفراز آزادی و مردمسالاری و استقلال ايران شهيدان داريوش فروهر و پروانه فروهر روز چهارشنبه يكم آذرماه ١٣٨٥ از ساعت ٣٠/١٦ الی ١٩ بعد از ظهر در خانه آن دو شهيد واقع در خيابان سعدی شمالی خيابان هدايت كوچه شهيد مرادزاده پلاك ٢٢ برگزار می‌گردد

هم ميهنان هشت سال از فاجعه قتل داريوش و پروانه فروهر می گذرد

ما فرزندان هميشه داغدار را در بزرگداشت آن دو سردار ميهن تنها مگذاريد

.زمان: چهارشنبه يكم آذر ماه از ساعت ٣٠/١٦ الی ١٩ بعد از ظهر

مكان: خيابان سعدی شمالی، خيابان هدايت كوچه شهيد مراد زاده پلاك ٢٢ خانه فروهرها

پرستو فروهر- آرش فروهر

* * *

اوست پايدارمراسم بزرگداشت هشتمين سالگرد شهادت دو سرو سرفراز آزادی و مردمسالاری و استقلال ايران

شهيدان داريوش فروهر و پروانه فروهر روز چهارشنبه يكم آذرماه ١٣٨٥ از ساعت ٣٠/١٦ الی ١٩ بعد از ظهر در خانه آن دو شهيد واقع در خيابان سعدی شمالی خيابان هدايت كوچه شهيد مرادزاده پلاك ٢٢ برگزار می گردد. ستاد بزرگداشت مراسم فروهرها

***

پاينده ايران ای آفريدگار پاك تو را پرستش می كنم و از تو ياری می جويم خون هرگز نخسبدهم ميهنان:چهارشنبه

يكم آذر ماه هشتمين سالگرد شهادت شهيدان داريوش فروهر و پروانه فروهر، رهبران حزب ملت ايران، رهروان راستين نهضت ملی ايران و مصدق بزرگ است. با شركت خود در آئين بزرگداشت اين فرزندان خلف ملت، از خون به ناحق ريخته شده آنها پاسداری كنيد

.زمان: چهارشنبه يكم آذر ماه ١٣٨٥ ساعت ٣٠/١٦ الی ١٩ بعد از ظهر

مكان: خيابان سعدی شمالی، خيابان هدايت كوچه شهيد مراد زاده پلاك ٢٢ خانه فروهرها

دبيرخانه حزب ملت ايران

عکس:سمت چپ منصور اسانلو و سمت راست ابراهیم مددی

خبر فوری!منصور اسانلو دستگیر شد
یک شنبه، 28 آبان ماه 85، منصور اسانلو، رئیس هیات مدیره ی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران، به همراه ابراهیم مددی، نایب رئیس سندیکا ، در تقاطع خیابان های فرجام و رشید، در حوالی میدان رسالت، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و پس از شلیک تیر هوایی توسط افراد لباس شخصی، بازداشت شد.اسانلو که به تازگی پس از ماه ها تحمل حبس انفرادی به خانه بازگشته بود، پیش از حبس ، چندین بار در دفتر سندیکا ، مورد ضرب و شتم قرار گرفته که منجر به بریده شدن زبانش گردیده بود

www.kosoof.com عکس وخبر از کسوف

Sunday, November 19, 2006


دانشجویان و ایرانیان در تظاهراتی ضرب و شتم مصطفی طباطبایی نژاد توسط پلیس را محکوم کردند

راديو فردا : امروز شنبه محمدعلی حسینی سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی با محکوم کردن ضرب و شتم مصطفی طباطبایی نژاد دانشجوی ایرانی تبار توسط پلیس دانشگاه یو سی ال ای خواستار مجازات عاملین حادثه و اعاده حیثیت دانشجوی مضروب شد. روز جمعه جمعیت کثیری از ایرانیان، دانشجویان دانشگاه لس آنجلس و گروه های مدافع حقوق بشر در یک تظاهرات گسترده در محوطه دانشگاه، خواهان تحقیقات فوری درباره استفاده پیاپی پلیس از اسلحه شوک الکتریکی در مقابله با دانشجوی ایرانی که از ارائه کارت شناسایی خود به آنها خودداری کرده بود شدند. این واقعه که سه شنبه شب گذشته در کتابخانه دانشگاه UCLA رخ داد، توسط یکی از دانشجویان فیلمبرداری شد و ساعاتی بعد فیلم در شبکه اینترنت به نمایش در آمد. استفن یاگمن وکیل حقوق شهروندی مصطفی طباطبایی نژاد جوان 23 ساله ایرانی تبار که در آمریکا و یک خانواده بهایی به دنیا آمده، امروز به طور جداگانه اعلام کرد ثابت خواهد کرد پلیس دانشگاه مصطفی را به خاطر برخورداری از شکل و شمایل اهالی خاورمیانه مجبور به ارائه کارت شناسایی کرده است

Saturday, November 18, 2006

اطلاعيه جمعی از کارگران ايران خودرو

کارگران ايران خودرو احکام صادره عليه فعالين کارگری را شديدآ محکوم کرده و خواهان لغو فوری آن می باشند
همکاران گرامی و دوستان کارگر
مدعیون حمایت از مستعضفان يکبار ديگر نيت خود رادر مقابل کارگران ايران نشان دادند آنها يکبار ديگر برای همبستگی با سرمایه داران و برای چلوگيری ازهرگونه تشکل و هر گونه اعتراض و اعتصاب که حق مسلم کارگران است دست به کار شده و شديد ترين احکام را عليه کارگرانی که در مراسم روز اول ماه مه که به جرم شرکت در گراميداشت مراسم روز جهانی کارگردر شهر سقز دستگير شده بودند صادر کردند
دوستان و همکاران گرامی
کارگران حق دارند روز جهانی کارگر را گرامی بدارند هيچ کسی حق ندارد مانع شرکت کارگران در گرامی داشت روز جهانی کارگر شود
مسولان انتظامی و قضائی که در سال 83 به مراسم روز کارگر حمله کرده و عده ای از کارگران شرکت کننده در اين مراسم را دستگير کرده بودند به جائی معذرت خواهی از کارگران بعد از حدود چند سال امروزحکم زندان برای آنها اعلام کرده اند
همکاران گرامی و دوستان کارگر
اول ماه مه روز جهانی کارگر است در اين روز کارگران حق دارند که ياد کارگران کشته شده در شهر شيکاکو را گرامی بدارند اين روز روز جهانی کارگران است همه کارگران سراسر جهان اين روز را گرامی می دارند و کارگران ايران نيز حق دارند در اين روز در مراسم های مستقل خود جدا از تشکلهای دولتی شرکت کرده و مطالبات خود را مطرح کنند در تقويم ايران نيز اين روز روز رسمی برای کارگران است.ولی متاسفانه عليرغم تعطيلی اين روز سرمايه دارن ايران حاضر نشده اند اين روز را به عنوان روز تعطيلی بپذيرند و ما شاهد هستيم در اکثر واحدهای کارگری کارگران را وادار می کنند که در اين روز در سر کار حاضر شوند. دولت ايران حاضر نيست اين روز را به عنوان روز کارگری بپذيرد برای همين است از شرکت کارگران در اين روز چلوگيری کرده فقط مجوز راهپيمائی را به تشکل خاص دولتی آن هم در جاهای دور از دسترس کارگران وآن هم نه بخاطر مطرح کردن مطالبات کارگران ویا نه برای گرامی داشت روز کارگر بلکه به خاطر ابزاری برای نشان دادن حضور کارگران می دهد
در حاليکه کارگران ايران هر روز شاهد تجاوز به حقوق خودشان هستند در حاليکه هزاران کارگر ماهها حقوق دريافت نکرده اند در حاليکه روزانه در شرکت ما دهها کارگر اخراج می شوند وهنوز کارگران شرکت کننده در اعتصاب اسفند ماه سال گذ شته و کارگران اخراجی شرکت واحد به سرکار باز نگشته اند .در حاليکه در اثر نا امنی محيط کار دهها نفر از دوستان ما جان خود را از دست داده اند و دها نفر قطع عضو شده و در کنج خانه افتاده اند در حاليکه هيچکسی و هيچ قاضی به فرياد کارگران نساجی ها و غيره که هر روز تعطيل و کارگران خودرا اخراج می کنند نمی رسند.در حاليکه شرکتهای پيمانکاری هر روز به حقوق ما کارگران تجاوز کرده و حتی حقوق قانونی وزارت کار را به ما نمی پردازند در حاليکه وهنوز مسله قرار دادهای موقت به قوت خود باقی است و شرکتهای دولتی همچون شرکت ما با تحميل قراردادهای موقت در کارهای دائم ما را برده وار استثمار می کنند
در حالیکه اصلاح قانون کاربه نفع سرمایه دارن و اعتراض کارگران علیه اصلاح آن در جلو مجلس ادامه دارد
زمانی که کارگران قزوين و کاشان و سنندج و ماهشهر و دهها شهر ديگر برای گرفتن حقوق خود مقابل مجلس جمع شده اند و هيچ کسی پاسخگوی آنها نمی باشد صدور احکام بر عليه فعالين کارگری که حاضر نيستند تن به هر کاری بدهند چه معنائی غير از ضد يت با خواست کارگران دارد.ما کارگران ايران خودرو اين احکام صادره عليه کارگران شهر سقز را محکوم کرده و از همه دوستان کارگر می خواهيم در هر جا که هستند عليه اين احکام صادره اعتراض کنند و از قاضی صادر کننده احکام می خواهيم که به خاطر توهين به طبقه کارگر به خاطر صدور اين احکام واهی از کارگران ايران معذرت خواهی کند و به جای صدور زندان بر عليه کارگران به فرياد هزاران کارگر برسد که چندين ماه است حقوق دريافت نکرده اند
زنده باد همبستگی کارگران
جمعی از کارگران ايران خودرو 22/8/85

Wednesday, November 15, 2006

حمله به زندانيان سياسي از زبان ناصر زرافشان



با همکاري اسمال تيغ زن و مامورين زندان
حسن زارع زاده اردشير-
zarezade@gmail.com
روز گذشته تعدادي از محکومان جرايم خطرناک در زندان اوين با حمله به زندانيان سياسي، تعدادي از آنها از جمله دکتر ناصر زرافشان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند
همسر دکتر زرافشان در گفتگو با "روز" اين خبر را تاييد کرد
ناصر زرافشان در يک تماس تلفني از زندان با همسر خود در حدود ساعت 4 بعد از ظهر به وقت ايران، اعلام کرد که درگيري در زندان اوين هم چنان ادامه دارد. او گفت اين درگيري ها کاملا حساب شده است
هما زرافشان همسر دکتر ناصر زرافشان در گفتگو با روز گفت: "همسرم توانست بعد از دو روز بي خبري، بالاخره در يک تماس تلفني خيلي کوتاه بگويد که يک عده از زندانيان شرور را از زندان رجائي شهر کرج به زندان اوين برده اند تا با همدستي با بعضي از عوامل زندان اوين مانند اسماعيل افتخاري معروف به اسماعيل تيغ زن، زندانيان سياسي را تحت فشار قرار دهند و با آنها برخورد کنند
همچنين روز گذشته، کميته دانشجويي دفاع از زندانيان سياسي طي اطلاعيه اي در تهران نوشت: "بر اساس گزارش دريافتي، امروز چهارشنبه در پي حمله تعدادي از مجرمان خطرناک به زندانيان سياسي، تعدادي از اين زندانيان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و چند نفر از جمله دکتر ناصر زرافشان، سعيد شاه قلعه، غلام کلبي و شاهين نيا زخمي شدند
به گزارش واحد خبر کميته دانشجويي دفاع از زندانيان سياسي، اين درگيري و حمله در روز گذشته نيز تکرار شد اما مسئولين زندان اقدامي براي خنثي کردن آن انجام ندادند
در اطلاعيه اين کميته آمده است: "طبق خبرهاي رسيده از زندان اوين، اين درگيري و حملات به زندانيان سياسي با برنامه ريزي قبلي و تحت فرمان مديريت زندان، از سوي گروهي از مجرمان غير سياسي وابسته به مقامات زندان، به سرکردگي فردي به نام سيد جليل غريب، کارمند سابق دولت که به اتهام فساد اقتصادي در زندان است و به دليل وابستگي وکيل بند 350 زندان اوين شده، رخ داده است
با اينکه مسئولان بند از نزديک شاهد ماجرا بودند اما تلاشي براي جلوگيري از ضرب و شتم زندانيان سياسي انجام نداده اند
بر اساس اين گزارش، "مقامات زندان به منظور جلوگيري از درج اخبار حمله به زندانيان سياسي، تلفن هاي بند را از روز گذشته تا عصر امروز قطع کرده بودند. در حال حاضر سعيد شاه قلعه به سلول انفرادي بند 240 اوين منتقل شده و وضعيت زندانيان سياسي نگران کننده است
طبق گزارش کميته دانشجويي دفاع از زندانيان سياسي، چندي پيش در زندان رجايي شهر کرج نيز تعدادي از محکومان خطرناک و اشرار با اطلاع زندان، به زندانيان سياسي حمله کرده و تعدادي از آنها از جمله بهروز جاويد تهراني را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده بودند.
تهديد به اعتصاب
در همين زمينه، بينا داراب زند زنداني سياسي سابق که از طريق تماس با زندانيان از موضوع آگاه شده است در گفتگو با "روز" گفت: "بعد از درگيري هاي دو روز پيش و انتقالِ آقاي سعيد شاه قلعه به انفرادي بند 240 در اوين، زندانيان سياسي، مديريت زندان اوين را تهديد کردند که در صورت عدم بازگرداندن آقاي سعيد شاه قلعه به بند 350 و پاسخگو نبودن زارع، مدير زندان در مورد اين برخوردها، به صورت جمعي دست به اعتصاب غذا خواهند زد
اين فعال سياسي در ادامه گفت: " طبق خبرهايي که از زندان رسيده، درگيري ها از غروب روز دوشنبه 22 آبان، آغازشده و هنگام تهيه غذا، سيد جليل غريب از عوامل فشار در زندان که به علت فساد اقتصادي به زندان افتاده است، همراه با چند تن از اوباش سالن 2 بند 350، در چراغخانه بند به زندانيان سياسي حمله ور مي شوند. در اين درگيري که حدود نيم ساعت به طول مي انجامد، سعيد شاه قلعه و چند تن از مهاجمين آسيب مي بينند. اين درگيري با دخالت زندانيان سياسي و ديگر زندانيان بند 350 خاتمه مي يابد اما صبح روز بعد، سه شنبه 23 آبان، هيئتي متشکل از دکتر ناصر زرافشان، هاشم شاهين نيا و سعيد شاه قلعه، بعنوان نمايندگانِ زندانيان سياسي براي شنيدن علت اين ماجرا به دفتر رئيس اندرزگاه که فردي به نام حيدرلو است رجوع مي کنند. ولي در کمالِ تعجب حيدرلو به حمايت از مهاجمين مي پردازد و دستور کيان پور، رئيس داخلي زندان براي انتقالِ آقاي شاه قلعه به انفرادي بند 240را به ايشان نشان مي دهد
وي افزود: "چند دقيقه بعد، هنگامي که هيئت نمايندگي زندانيان سياسي در حال گفتگو و اعتراض به رئيس اندرزگاه بودند، سيد جليل غريب مجددا همراه با اراذل و اوباشش به درون دفتر رئيس اندرزگاه وارد مي شوند. اين عده که مسلح به چوب و ابزارهاي تيزي بودند، با آمادگي ِقبلي به هيئت نمايندگي حمله ور مي شوند. در اين ميان نگهبانان بند نيز وارد مي شوند و به جاي جلوگيري از حمله، سعيد شاه قلعه را از دفتر بيرون مي برند و به انفرادي بند 240 منتقل مي کنند. زندانيان سياسي ديگر که سر و صداي درون دفتر را شنيده بودند وارد دفتر مي شوند و دکتر زرافشان را که مورد ضرب و جرح قرار گرفته و همچنين هاشم شاهين نيا را که توسطِ ابزار تيزي زخمي شده بود از دفتر خارج مي کنند و به سالن يک، که مخصوص زندانيان سياسي و امنيتي مي باشد، مي برند
به گفته بينا داراب زند، "زندانيان سياسي بند 350 معتقدند، از زماني که زارع مديريت زندان اوين را در دست گرفته، همراه با مديران داخلي و حراست جديد خود، همواره به دنبال ايجاد تنش و تشنج در بند سياسي بوده و حملاتِ دو روز گذشته به اين زندانيان نيز بخشي از اقداماتِ وي است. به همين علت است که زندانيان سياسي تصميم گرفته اند اگر به خواسته هاي ايشان، مبني بر بازگرداندن سعيد شاه قلعه به بند 350 و حضور زارع براي توضيح و عذرخواهي از زندانيان سياسي پاسخ مناسب داده نشود، از صبح روز چهارشنبه 24 آبان ديگ هاي غذا را به علامتِ اعتصاب غذاي جمعي خود بازگردانند

Monday, November 06, 2006

مقررات جدید حمل بار دستی در فرودگاههای اروپا

http://www.stockholmian.com/news/persiska/2006/11november/006_encrypt.htm

سیمین بهبهانی: هیچ پروایی از جمهوری اسلامی ندارم


من نه برانداز هستم، نه چریك، نه قصد تخریب دارم. آدمی هستم كه حرفی را كه به نظرم حق می‌آید
مطرح می‌كنم و هیچ پروایی از جمهوری اسلامی ندارم. حالا اگر می‌خواهند زبان مرا ببرند،بیایند ببرند. اگرمی‌خواهند چشمم را كور كنند، بكنند
در هر دو سیستم زندانی سیاسی داشتیم و داریم. آن زمان هم در كشور ما خفقان حاكم بود. بعد از كودتا مدتی سكوت مطلق حاكم شد و روزنامه و مجله‌ای به آن شكل منتشر نشد. اعدام چند دسته از نظامیان توده‌ای را شاهد بودیم كه در دسته‌ی اول اعضای سازمان نظامی حزب توده، مرتضی كیوان، نویسنده و منتقد بزرگ ایران بود. سیمین بهبهانی، بانوی غزل ایران، در هشتمین دهه‌ی عمر خود، چین بر پیشانی اش نشسته و گیسوان سپیدش، یاد ایام دور را زمزمه می‌كند تا امروز. سیمین بهبهانی در یك روز داغ تابستانی میزبان ما شده است تا با همان طنز همیشگی‌اش كه ریشه در آموزگاری او دارد، از درد بگوید و از داستان بی سرانجام زندانی سیاسی در میهنی كه یكصد سال پس از انقلاب ناتمام مشروطیت، هنوز كه هنوز است بی قراری را دوره می‌كند. سروده‌هایی از او، ("دوباره می‌سازمت وطن" ،" یك دریچه آزادی، باز كن به زندانم") و تصاویری از دیروز و امروز سیمین، آذین دیوارهای خانه‌ی اوست. شاعر كهنسال، با نمی از اشك در چشمانی كه سوی چندانی از آن‌ها باقی نمانده است، یاد ایام را مرور می‌كند و تاكید می‌كند كه هیچ پروایی از جمهوری اسلامی ندارد. او از شامگاهانی در اوین دهه‌ی شصت می‌گوید كه تا صبح صدای گلوله‌ها شمرده شد تا به خاك افتادن زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی شماره شود. از دوران پس از کودتای 28 مرداد 1332 می‌گوید و زندانیان سیاسی‌ای که گروه گروه تیرباران شدند، و پیش می‌آید تا سال‌ها بعد، تا سحرگاهی كه سعید سلطان پور، شاعر و کارگردان انقلابی را، این بار پس از «انقلاب» از سر سفره‌ی عقد راهی زندان جمهوری اسلامی كردند و دیگر هرگز به خانه بازنگشت. و پیش می‌آید و می‌آوردمان تا شبی كه در نظام ولایت فقیه، روزنامه نگار و محقق نامدار ایران، رحمان‌هاتفی (حیدر مهرگان) تا صبح با ناخن صورت خود را خراشید و زخمی کرد تا نتوانند از او نیز مانند دیگر یارانش برای اعترافات تلویزیونی فیلم‌برداری کنند. هنوز خون هزاران زندانی سیاسی دیگر بر سلول‌‌های اوین خشک نشده بود که كه سینه‌ی فروهرها كارد آجین شد و صدها نام دیگر، تا سرگذشت دگراندیشان ایرانی مكرر شود و بیاید تا امروز، تا اكبر محمدی.
سهیلا عاصمی: خانم بهبهانی، در طول سالهای اخیر هر جا كه حرف و سخنی از «آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی» در جمهوری اسلامی بوده، شما فعالانه حضور پیدا كردید. سخن گفتید، شعر سرودید و... ، به ما بفرمایید چه ضرورت و نیازی دیده اید برای چنین حركتی در این دوران خاص در میهن ما؟ سیمین بهبهانی: برای اینكه سخن گفتن،اظهار عقیده كردن و روی عقیده خود ایستادن یكی از اركان دموكراسی است. اگر ما در پی برقراری دموكراسی در كشورمان هستیم باید هر فردی بتواند عقاید خود را ابراز كند. هر كس حرف دل خود را بزند و پیشنهادات خود را برای اصلاح جامعه ارائه دهد. وقتی امكانی برای چنین حركتی نیست، آزادی در یك كشور بی معنی است. البته رعایت حقوق دیگران در آزادی اهمیت خود را دارد. باید حقوق بشر كاملا رعایت شود. نه كسی محكوم به خفقان باشد و نه كسی زیر آتشبار برود.خب ما در سال 57 به هر حال شاهد حركتی بودیم كه اسمش را گذاشتند انقلاب، قیام یا هر چه. خواسته‌ها و در واقع آرمان‌های این حركت كه به نوعی از انقلاب مشروطیت به این سو استمرار داشته، بی آنكه به فرجام مورد نظر برسد از دید كارشناسان سه مؤلفه‌ی «استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی» بوده است. حال به نظر شما، وضعیت زندانیان سیاسی در زمان نظام پادشاهی با نظام ولایت فقیه چه تفاوتی پیدا كرده؟ در هر دو سیستم زندانی سیاسی داشتیم و داریم. آن زمان هم در كشور ما خفقان حاكم بود. البته آزادی‌های فردی بیشتر بود. چون حكومت، یك حكومت دینی نبود. یك حكومت سكولار بود.یعنی ماهیت "حكومت دینی" وضعیت را بغرنج تر كرده است؟ بله، چون امروزه دین در تمام مظاهر زندگی مردم ایران دخالت می‌كند. بنابراین، علاوه بر اینكه آزادی بیان در كشور ما وجود ندارد، مقداری هم از آزادی‌هایی كه در این حوزه‌ی فردی هست، به دلیل ماهیت دینی حكومت سلب شده است. دخالت حکومت دامنه‌ی وسیعی پیدا كرده. یعنی شما از ظن خودتان هر انتقادی را ممكن است مخالفت با دین تعبیر كنید. دامنه‌ی سلب آزادی‌ها در كشور ما وسیع‌تر شده است.زمانی كه انقلاب بهمن اتفاق افتاد، قرار بود در همه‌ی زندان‌ها باز شود و اصلا شعار محوری مردم «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» بود. گمان می‌كنید در طول این بیست و هفت سال چه گذشت بر ما؟خب همه ما در انقلاب شركت كردیم. ما فكر می‌كردیم كه آزادی را به دست خواهیم آورد. در حالی كه در طول این بیست و هفت سال كه از عمر جمهوری اسلامی می‌گذرد زندان‌های ما مملو از زندانیان سیاسی و عقیدتی شده است. زندانیانی كه خیلی از آن‌ها تنها به جرم اظهار عقیده به زندان افتاده‌اند. تعداد زیادی از زندانیان سیاسی و عقیدتی ما در زندانهای جمهوری اسلامی از بین رفته‌اند و تعدادی از آن‌ها هم كه باقی ماندند در خارج از زندان معدوم شدند. آن‌ها كه در زندان‌ها اعدام شدند زیادند. از شاعر جانباخته‌ی عضو كانون نویسندگان ایران، زنده یاد سعید سلطان پور یا سعیدی سیرجانی ودیگران، و آن‌ها كه در خارج از زندان به قتل رسیدند مانند فروهرها، پوینده و مختاری، میر علایی، تفضلی، زال زاده و... تازه ترین این قربانیان اكبر محمدی است. پیش از او نیز یك عكاس، روزنامه نگار ایرانی مقیم كانادا، زهرا كاظمی كه در زندان اوین به جرم عكس برداری از دانشجویان و خانواده زندانیان سیاسی با شكنجه به آن شكل جان باخت. خب، این‌ها همه خلاف اصول اولیه‌ی حقوق بشر است. از دهه‌ی شصت چه به خاطر دارید خانم بهبهانی؟ از سال‌های شصت و شصت و یك تا كشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67 كه چندی پیش هجدهمین سالگرد آن بود؟من آن زمان مرتب از اعدام دسته جمعی بسیاری از جوانان ایران زمین می‌شنیدم. اوایل انقلاب كشتارها بسیار وسیع بود.كسانی كه در زندان‌های جمهوری اسلامی بوده‌اند تعریف می‌كنند كه هر شب تا صبح تنها صدای گلوله‌ها را می‌شنیدند و از روی صدای تیرها تعداد جانباختگان سیاسی را می‌شمردند. گورهای دسته جمعی امروز وجود دارند. گفته‌اند كه پیكر تعداد زیادی از زندانیان سیاسی و عقیدتی را با كامیون تا این گورهای دسته جمعی برده‌اند و گونی گونی بدون هیچ نشانی خاك كرده‌اند. فهرستی كه از اسامی جانباختگان در خارج از كشور منتشر شده است بسیار زیاد است. این افراد اغلب یا از مجاهدین خلق بودند یا فدائیان خلق (اكثریت و اقلیت)، حزب توده، راه كارگر، پیكار و... من با هیچ كدام از این سازمانهای سیاسی نزدیكی خاصی نداشتم و كار نكردم. شنیده‌ام که در ایام جوانی تان سمپات سازمان جوانان حزب توده ایران بودید؟ بله،در جوانی سمپات حزب توده بودم. با سازمان جوانان كار می‌كردم. ولی زمانی كه دیدم رفتار آن‌ها متناسب با تفكر من نیست كنار كشیدم. بعد از بیست و هشت مرداد دیگر با هیچ تشكل سیاسی كار نكردم.پنجاه و سومین سالگرد كودتای بیست و هشتم مرداد 32را پشت سر گذاشتیم. از فضای سیاسی و اجتماعی كشور بعد از سقوط دولت ملی دكتر محمد مصدق چه به خاطر دارید، بازگشت پادشاه و موج تیرباران و مهاجرت ناگزیر تحول‌خواهان؟ بعد از كودتا مدتی سكوت مطلق حاكم شد و روزنامه و مجله‌ای به آن شكل منتشر نشد. اعدام چند دسته از نظامیان توده‌ای را شاهد بودیم كه در دسته‌ی اول اعضای سازمان نظامی حزب توده، مرتضی كیوان، نویسنده و منتقد بزرگ ایران بود. متهمین دیگر نیز تا سال‌ها در زندان بودند و بعد آزاد شدند. بعد از چند سال تازه چند مجله مثل «سپید و سیاه» و «امید ایران» و.. در آمد. روزنامه‌ها كم كم به انتشار خود ادامه دادند و باز همه چیز از نو رویید تا رسیدیم به انقلاب. خانم بهبهانی، میهن ما فصول مختلفی را از به كام رسیدن‌ها و ناكامی‌ها در طول این صد سال پس از مشروطیت به خود دیده است. یكی از این نقاط عطف هم شاید « دوم خرداد 76» بود. در اوج آن دوران خود شما واقعا چقدر باور داشتید كه ممكن است چیزی تغییر كند؟ من معتقد بودم بعد از هشت سال جنگ با عراق و ویرانی‌هایی كه بارآمده بود و محرومیت‌هایی كه مردم این كشور متحمل شده اند، باید اوضاع بهتر شود. آمدن خاتمی در چنین شرایطی خیلی امید بخش بود و مردم واقعا در انتخابات سال 76 ابراز احساسات زیادی برای این جریان می‌كردند. متاسفانه در همان سال اول پس از انتخاب ایشان، قتل‌های سیاسی معروف به « قتل‌های زنجیره‌ای» به وقوع پیوست و ادامه پیدا كرد. این مسئله فضای ناامیدی را به جامعه بازگرداند. بخصوص كه پیگیری این قتل‌ها به جایی نرسید و دكتر ناصر زرافشان، وكیل شجاع این پرونده را نیز به زندان انداختند. دفعه دوم هم كه آقای خاتمی انتخاب شد باز ته مانده‌ی امیدی در مردم وجود داشت كه آن هم متاسفانه خیلی زود به یأس بدل شد و فضا بدتر از اول شد.در سال گذشته همزمان با تب و تاب انتخابات نهم ریاست جمهوری، تحول‌خواهان ایران با انجام تجمعات و راهپیمایی‌هایی بار دیگر بر مطالبات مردم تاكید كردند. هفت روز تجمع در برابر زندان اوین برای آزادی دكتر ناصر زرافشان و كلیه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی، تجمع زنان در برابر دانشگاه تهران، تجمع برای آزادی اكبر گنجی و در برابر بیمارستان میلاد تهران در زمان اعتصاب غذای او و بسیاری فعالیت‌های دیگر. شما در همه‌ی این تجمعات حضور فعال داشتید. برای ما از این همراهی تعریف کنید.من گنجی را مستحق آن همه عذاب نمی‌دیدم. بعد از آن اعتصاب غذایی كه انجام داد و رو به مرگ رفت، در آغاز اعتصاب غذای او من یك شعر برای او سرودم و زمانی كه لازم بود اعتصاب خود را بشكند شعر دیگری سرودم. همان زمان كه در برابر بیمارستان میلاد تجمع بود ما خواستیم برای دیدن او به اتاقش برویم. تا طبقه‌ی دوازدهم بیمارستان میلاد هم از پله‌ها بالا رفتیم و با پزشكش ملاقات كردیم، اما اجازه دیدار با او را به ما ندادند. من شعری را كه برای او سروده بودم و در آن از او خواسته بودم كه اعتصاب غذای خود را بشكند با یك شاخه گل توسط دكترش برای او فرستادم. اكبر گنجی در بیمارستان میلاد درست در آستانه‌ی مرگ قرار داشت. خانم بهبهانی، اخیرا با خروج آقای گنجی از كشور و كارزار سه روز اعتصاب غذا برای آزادی سه زندانی به نمایندگی از سه جریان سیاسی كشور واكنش‌های مختلفی در این زمینه ابراز شد. كانون نویسندگان ایران كه شما هم عضو آن هستید با صدور اطلاعیه‌ای همراهی در این كارزار را رد كرد، اما شما بر اعلام حمایت خود تاكید كردید. قضیه چه بود؟ ببینید، كانون نویسندگان ایران، تشكلی مستقل است كه از نویسندگانی با عقاید مختلف كه ممكن است با یكدیگر مخالفت عقیدتی هم داشته باشند تشكیل شده است. بنابراین ما نمی‌توانیم از همه بخواهیم كه یك مشی را دنبال كنند. ما تنها بر سر دو اصل با یكدیگر توافق كرده‌ایم و آن مخالفت با سانسور و موافقت با دموكراسی است. یعنی خواهان دموكراسی هستیم و مخالف سانسور. هر نویسنده‌ای كه این دو اصل را با هر عقیده و مرام و مذهب و مسلك بپذیرد می‌تواند عضو كانون نویسندگان ایران باشد. عده ای با حمایت از این اقدام آقای گنجی مخالف بودند ما نمی‌توانیم به آن‌ها تحمیل كنیم كه شما موافقت خود را اعلام كنید. بنده با حمایت از گنجی موافق بودم و هنوز هم سر این موضع خود هستم و امیدوارم كه اكبر گنجی بتواند كه یك مرد آزاده، پاك و قابل احترام باقی بماند. یكی از نقدهایی كه به حركت اخیر آقای گنجی از سوی نیروهای چپ و دموكرات كشور وارد شده بود، عدم ذكر نام دكتر ناصر زرافشان در فهرست او بود. گفته شد كه به این ترتیب این حركت از آنچه به « لیبرال‌های دینی» مشهور شده نشات می‌گیرد و چرا ما باید دنبال آن‌ها راه بیفتیم. نظرتان در این زمینه چیست؟ به هر حال گنجی در ابراز عقیده و تصمیم گیری‌های خود آزاد است. ما كه از عقاید گنجی حمایت نمی‌كردیم. ما برای آزادی گنجی حرف زدیم و برای این مسئله كوشش كردیم. برای اینكه بتواند آنچه را كه می‌خواهد به افكار عمومی جامعه بگوید. حالا لازم نیست هر زندانی سیاسی، زمانی كه آزاد شد، هر چه بگوید درست است و باید مورد پذیرش همه قرار بگیرد. ممكن است عقاید او درست نباشد. اما من آنچه را كه تا به حال گنجی اظهار داشته است پسندیده‌ام و گمان می‌كنم كه تا به حال درست رفتار كرده است.مسئله‌ی "اتحاد" اینجا مطرح است. چطور می‌توان بر سر حداقل‌هایی برای حركت و نقش آفرینی در تحولات آتی كشور بین نیروهای سیاسی مختلف "اتحاد" صورت بگیرد؟ من به "اتحاد" اعتقاد دارم. معتقدم كه تا آنجا كه می‌توانیم باید موجب نزدیكی گروه‌ها، سازمان‌ها و احزاب و افراد سیاسی به یكدیگر شویم. البته كانون نویسندگان ایران، حزب یا گروه سیاسی نیست ولی یك تشكل است. تشكل‌های مختلف ما نباید در كار یكدیگر كارشكنی كنند. باید آنچه را كه می‌پسندند بپذیرند و با آنچه كه نمی‌پسندد منطقی مخالفت كنند. تحمل عقاید دیگران، ولو مخالف، خاصیت اصلی دموكراسی است.گمان می‌كنید این "حداقل‌ها" برای نزدیكی نیروهای سیاسی مختلف كشور چگونه می‌تواند تعریف شود؟مسائل بالقوه در این مسیر بسیار زیاد است. ما می‌توانیم با گذشت و همفكری و همزیستی مسالمت آمیز به توافق‌هایی با یكدیگر برسیم. اما بالفعل، برخی اوقات معادله درست درنمی‌آید. خود خواهی‌ها و ابراز احساسات و پافشاری روی عقاید، تعصب ورزیدن روی عقاید و.. افراد و گروه‌های سیاسی را از یكدیگر جدا می‌كند.نگرانی دیگری كه در مورد كارزار اكبر گنجی برای آزادی زندانیان سیاسی وجود داشت و توسط برخی از فعالان سیاسی مطرح شد، تكرار اتفاقی بود كه در بهمن 57 روی داد؛ یعنی پیروی از یك فرد و شعارهایش بدون اینكه بدانند او آن‌ها را به كجا می‌برد.من گمان نمی‌كنم چنین چیزی در اكبر گنجی وجود داشته باشد. در ملاقات‌های كوتاهی كه با او داشتم، گمان نمی‌كنم كه او قصد دارد عده ای را دنبال خود راه بیندازد. چنیدن بار هم از طریق شبكه‌های ماهواره ای پای سخن او بوده‌ام، و چنین چیزی را احساس نكردم. این روزگار دیگر روزگاری نیست كه یك نفر بیاید لیدر شود و عده‌ای را دنبال خود بكشد.به نظر برخی تحلیل‌گران، میهن ما هم اكنون در وضعیت بغرنجی قرار گرفته است. یك سو حاكمیت اقتدارگرایی ایستاده كه منافع ملی ایران را نقض می‌كند، و دیگر سو، قدرت‌های جهانی كه آن‌ها هم به نوبه‌ی خود منافع ملی كشور ما را تهدید می‌كنند. به گمان شما، در چنین اوضاعی وظیفه‌ی مبرم نیروهای دموكرات كشور، جریان‌هایی كه هنوز به سه مولفه‌ی اصلی « آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی» پابندند، در برابر دو نیروی فوق كه حتی چشم انداز «حمله‌ی نظامی و جنگ» را هم در برنامه‌های خود دارند چیست؟ همیشه با جنگ و زور و قلدری نمی‌توان پیش رفت. برخی اوقات هست كه منافع ملی، ایجاب می‌كند كه صبوری به خرج داده شود و همه چیز را به ویرانی نكشد. دعوت كردن جنگ با دست خود به كشور كار غلطی است. من البته معتقد به این نیستم كه ایرانیانی هستند كه منتظر رو كردن جنگ به كشورشان باشند. چون گمان می‌كنم هیچ آدم عاقلی چنین كاری نمی‌كند. ولی اگر هم افراد یا جریان‌هایی هستند كه از روی بی فكری و كم اندیشی چنین نقشه‌ای در سر دارند، امیدورارم خیلی زود متوجه شوند و بار دیگر جنگ منافع ملی كشور ما را تهدید نكند. مردم ایران دیگر توان تحمل عواقب جنگ دیگری را ندارند و نتیجه‌ی جنگی كه ممكن است به كشور ما تحمیل شود، می‌تواند به تجزیه‌ی ایران بیانجامد. برخی از این جریان‌ها و حتی برخی از مردم گمان می‌كنند كه متعاقب یك حمله‌ی نظامی هدفمند، احتمال تغیر حكومت در ایران وجود دارد. چنین چیزی را محتمل می‌دانید؟ببینید، در اینجا مسئله‌ی عوض شدن حكومت مطرح نیست. مسئله این است كه درست رفتار شود. ممكن است كه این حکومت برود و هیچ چیز تغییر نكند و بدتر از الان هم شود. ممكن است عقل‌ها به كار بیفتد و وضعیت تغییر كند. برای من مهم نیست كه چه حكومتی بر سر كار باشد. برای من رفتار آن حكومت مهم است. گفته می‌شود که هم اكنون، پیرو پروژه‌ای كه به « اپوزیسیون سازی» توسط برخی جریان‌های «نئوكان» ( نومحافظه‌کاران) در ایالات متحده مشهور شده، بحث «حمله‌ی نظامی» به ایران كاملا پیگیری می‌شود.بله، من این جریان‌ها را می‌شناسم. جریان‌هایی هستند كه آرزو دارند امریكا بیاید روی کشور بمب بریزد بلكه یكی از این بمب‌ها هم روی فلان جا و فلان آدم بیفتد. ولی هیچ نتیجه‌ای از این جنگ عاید مردم ایران نمی‌شود. هر جنگی در ایران در بگیرد، قطعا منجر به تجزیه ایران می‌شود. خانم بهبهانی، برگردیم به مسئله‌ی زندانیان سیاسی. وقتی راجع به زندانیان سیاسی حرف می‌زنیم، لازم است از یك بخش فراموش شده، یعنی خانواده و خصوصا همسران زندانیان سیاسی هم بگوییم. كسانی كه در طول تمام زمانی كه همسرانشان رنج زندان را تحمل می‌كنند وهمه مشقات زندگی در یك جامعه‌ی مردسالار را به دوش می‌كشند. بله، من بارها گفته‌ام كه وقتی یك نفر را زندانی می‌كنند تنها آن یك نفر آسیب نمی‌بیند. خانواده او آسیب می‌بیند و در آینده‌ی آن‌ها تاثیر می‌گذارد. كسانی که قضاوت می‌كنند باید بدانند كه حتی همان‌ها كه از نظر آن‌ها گناهكار هستند (كه اصولا به نظر من "زندانی سیاسی" گناهی ندارد)، باید وقتی او را دستگیر می‌كنند برای خانواده‌ی او هم فكری كنند. یعنی حداقل امكانات را برای خانواده‌ی او فراهم كنند. خانم بهبهانی، در طول این سال‌ها حرف و سخن خود را بارها به طور رسایی مطرح كرده‌اید. آیا هیچ وقت به تبعات این مسئله برای خودتان در كشور فكر كرده‌اید؟ این پرسشی است كه بارها از من شده است. من نه برانداز هستم، نه چریك، نه قصد تخریب دارم. آدمی هستم كه حرفی را كه به نظرم حق می‌آید مطرح می‌كنم و هیچ پروایی از جمهوری اسلامی ندارم. حالا اگر می‌خواهند زبان مرا ببرند، بیایند ببرند. اگر می‌خواهند چشمم را كور كنند، بكنند. من امیدوارم كه همه زندانیان سیاسی و عقیدتی به زودی آزاد شوند، آسایش و آرامش به این مملكت داده شود، مردم آرام باشند و فشارهای غیر عاقلانه‌ی دیگر به این مردم وارد نشود. این مردم دیگر تاب ندارند
سهیلا عاصمی - مهر ١٣٨٥ - اکتبر ٢٠٠٦