Friday, April 21, 2006

Thursday, April 20, 2006

قتل عام فراموش شده – میراث پنهان آیت الله

نویسنده: ورونیک مستیان
هر جمعه، خانواده های زندانیان جانباخته در جایی متروکه، مجاور قبرستان اقلیتهای مذهبی در محله خاوران واقع در جنوب شرقی تهران گرد هم می آیند. آنها آن محل را گلزار سرخ خاوران مینامند. گل رز "سرخ" در فرهنگی که استفاده از شعر از لحاظ امنیتی خطر کمتری را ایجاد میکند، با مفهوم "رزمنده آزادی افتاده" بکار میرود. رهبران رژیم آنجا را "لعنت آباد" یا "قبرستان کافران" نام نهاده اند. آنجا هزاران زندانی سیاسی که توسط رژیم بقتل رسیده اند در گورهای بی نشان جمعی بخون خفته اند. در فوریه 1989 ،زمانیکه آیت الله خمینی فتوای قتل واجب سلمان رشدی نویسنده را به جرم نوشتن مطالب کفر آمیز صادر کرد با واکنش شدید در جهان روبرو شد. اما فقط چند ماه قبل از آن فتوای قبلی خمینی مبنی بر فرمان اعدام هزاران زندانی سیاسی با سکوت انجام یافته بود.
در جولای و آگوست سال 1988 رژیم اسلامی هزاران زندانی سیاسی اعم از مرد و زن و نوجوان را در سراسر ایران بصورت مخفیانه اعدام کرد. روشنفکران، اعضای احزاب اپوزیسیون، نیروهای چپ، دانشجویان و اقلیتهای مذهبی و دینی در بین اعدام شدگان بودند. بسیاری از آنها فقط بجرم پخش اعلامیه و یا داشتن کتابی ممنوعه و یا شناسایی توسط نیروهای معتمد رژیم به زندان افتاده بودند. قتل عام بسیار بیرحمانه و کارا بود. در تمام طول روز زندانیان در کامیونهای جراثقالدار بصورت گروههای شش نفره از ستونها آویزان میگشتند. این عملیات نیم ساعت بدرازا میکشید تا نوبت گروه بعدی برسد. گرههایی نیز توسط جوخه های آتش تیرباران شدند. آنهایی که به اعدام محکوم نشدند تحت شکنجه های طاقت فرسا قرار گرفتند. به گفته تاریخ نویس آقای ارواند آبراهامیان در کتاب" اعترافات شکنجه شدگان " راجع به زندانیان ایرانی، این کشتار از جهت فرم و شکل و وسعت خشونت در تاریخ ایران بیسابقه بود."وقتی من را به کمیته مرگ در زندان گوهردشت تهران بردند، در محوطه تلی از دمپایی، عینک و چشمبند تشکیل شده بود. این همه چیزهایی بود که از رفقایمان به یادگار مانده بود. همه رفتند و من زنده ماندم. من زنده ام تا داستان آنها را باز گویم. این تنها هدف من میباشد." این گفته یکی از بازماندگان قتل عام، مهدی اصلانی است که بصورت تبعید در آلمان زندگی میکند. رژیم هرگز در مورد وقوع قتل عام اعتراف نکرد، نه تعداد اعدام شدگان را اعلام کرد و نه دلیل اعدام آنان را. سازمان عفو بین الملل اسامی 2800 تن از قربانیان این فاجعه را ثبت کرده است هر چند که بازماندگان تعداد کشته شدگان را بین 5000 تا 10000 نفر تخمین میزنند. اعدام این همه افراد در این فاصله زمانی کوتاه بدون هیچ اقدام مقتضی نقض صریح بسیاری از اصول اعلامیه حقوق بشر است که ایران یکی از امضا کنندگان آن میباشد. هنوز جهان عمدتا در مقابل این نقض آشکار اعلامیه جهانی حقوق بشر سکوت اختیار کرده است. بسیاری از تدارک کنندگان در مسند کار هستند. درویری دایک از محققین عفو بین الملل در مورد ایران میگوید: "هیچ کدام از عاملین به میز محاکمه کشیده نشده اند". وی میافزاید: "عدم مجازات عاملین این جنایت خوفناک تنها منجر به ادامه نقض بیشتر حقوق بشر خواهد گردید."همسر و دو برادر رخشنده حسین پور که هم اکنون 53 سال دارد و در آلمان با پسرش زندگی میکند توسط رژیم اسلامی به قتل رسیده اند. وی میگوید: "انها زندگی بسیاری را نابود کرده اند. من سه تن از اعضای خانواده ام را از دست داده ام. بسیاری از خانواده ها شش و یا هفت تن از اعضای خانواده شان را از دست داده اند. بسیاری از فرزندان پدر و یا مادر خود را از دست داده اند. تعداد زیادی بیوه جوان ... درد بزرگی است که هیچ وقت از بین نمیرود. ما خواهان اجرای عدالت هستیم." رضا معینی یکی دیگر از بازماندگان این فاجعه که به عنوان فعال حقوق بشر در پاریس فعالیت مینماید در این باره توضیح میدهد: "ما خواهان اطلاع مردم میهنمان از ابعاد فاجعه سال 1367 هستیم زیرا این مسیله فقط به بازماندگان فاجعه و یا خانواده های آنان مربوط نمیشود. این حرکت حرکتی سیاسی در ابعاد کل جامعه بود و نه حرکتی محدود. ما باید حقیقت این جنایت را برای آینده جوانان بدانیم."

ما را به خاطر بیاور


عزت الله ابراهیم نژاد قربانی شبیخون 18 تیر1378 به خوابگاه دانشجویان
ما را به خاطر بیاور
ما را كه تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم
شور عشق در سینه داشتیم
وسینه بر خاك سوده مردیم
.ما را به خاطر بیاور
!ما را كه سینه سرخانی خنیاگر بودیم
و ده به ده نه در آسمان
و نه در كوهسار
و نه بر شاخسار
كه در بازار
پیش از آنكه آوازه خوان شویم
بر شاخه ای تكیده از تكیه گاه خویش
جان وا سپردیم
.به خاطر دارم پیامشان را
،سرنوشتشان را
،آری...و همیشه در گذرگاه خاطرم
در گذر است
آوازهای صامت سینه سرخان
سینه بر سیخ
و تجسد آرزوهای بیست و دو سالگان
سینه بر سنگ
و از تكرار یادشان
شاید پیش از آنكه شاعر شوم
بیست و دوساله بمیرم
آمین...

Tuesday, April 11, 2006

گزارش مصور: شرايط زندگی کارگران خارجی در دوبی






جمال موسوی در دوبی


ديدبان حقوق بشر در گزارشی از وضعيت کارگران در امارات متحده عربی ابراز نگرانی کرده است،
در هفته های اخير چندين بار وضعيت کارگران خارجی در امارات متحده عربی و خصوصا شهر دوبی مورد توجه رسانه ها و نيز سازمانهای مدافع حقوق بشر قرار گرفته است
از ماهها به اين طرف نيز گروههای مختلفی از کارگران خارجی به آنچه شرايط تحقيرآميز، رفتاری غيرانسانی و نيز تعويق حقوق ماهانه خود خوانده اند، اعتراض کرده اند
پس از اعتصاب هزاران کارگری که در يکی از بزرگترين پروژه های ساختمانی شهر دوبی فعاليت می کردند، ديدبان حقوق بشر در نيويورک نيز با صدور اعلاميه ای خواهان وضع محدوديتهای تجاری عليه امارات عربی متحده شد.دولت امارات متحده عربی در زمينه بهبود وضعيت کارگران تعهدات محدودی را پذيرفته است ولی به نظر می رسد که مشکلات موجود دامنه ای وسيع دارديک گروه از کارگران معترض در کابينهايی زندگی می کنند که مجموع اين کابينها به يک اردوگاه شباهت يافته است
اعتراض کارگران همچنان ادامه يافته است از جمله يک گروه چند صد نفری که اخيرا دست از کار کشيده اند، می گويند که خواهان تسويه حساب با صاحبکاران خود هستند. آنها در گروههايی ده تا پانزده نفری در کابينهايی زندگی می کنند که مجموع اين کابينها به يک اردوگاه شباهت يافته است. موارد متعددی از اين اردوگاهها که شامل ۳۰ تا ۳۵ کابين هستند در اطراف شهر دوبی و نيز در شهرهای همجوار مانند شارجه وجود دارد. نام يکی از اين مجموعه ها "سوناپور" يعنی "محله طلايی" است که بيشتر، کارگران هندی در آن به سر می برند

يک کارگر سريلانکايی که پايش می لنگد از گزش حشرات موذی و اينکه در طول شب خواب را از چشمانش گرفته اند، شکايت دارد. او می گويد با اينکه حقوق ماهانه اش کمتر از دويست دلار در ماه است، مدتهاست که حقوق نگرفته است.
يک کارگر سريلانکايی می گويد با اينکه حقوق ماهانه اش کمتر از دويست دلار در ماه است، مدتهاست که حقوق نگرفته است
"من سه و نيم ماه است که دستمزدی دريافت نکرده ام. ما در اين محل برق کافی نداريم، به آب سالم دسترسی نداريم. چون پول کافی نداريم، بعضی از ما نتوانسته اند تمام روز را چيزی برای خوردن پيدا کنند. حقوق من ماهی ششصد درهم حدود ۱۶۰ دلاراست. کارگران ارشد ماهانه حدود ۲۰۰ دلار می گيرند.من دست از کار کشيده ام ولی قبلا کار من از شش صبح شروع می شد و تا شش بعد از ظهر ادامه می يافت. در طول روز، کار يک ساعت برای ناهار متوقف می شد."
هشتاد در صد از ساکنان شهر يک و نيم ميليونی دوبی تابعيت امارات متحده عربی را ندارند. آنها خارجيهايی هستند که در شهر دوبی کسب و کاری به هم زده اند و يا به عنوان تامين کنندگان نياز شديد نيروی انسانی پس از راه اندازی پروژه های بزرگ به امارات عربی متحده آورده شده اند.
شرکتهای بزرگ ساختمانی بيشترين شمار اين کارگران را از شبه قاره هند به استخدام خود در آورده اند. کارگرانی کم توقع که غالبا نيروی کار آنها با نرخی ارزان در اختيار کارفرمايان قرار می گيرد. علاوه بر آنان کارگرانی از مصر، ليبی، عراق، افغانستان، فيليپين و برخی ديگر از کشورهای جنوب شرق آسيا به اين شهر آورده شده اند.
اولين چيزی که در "محله طلايی" جلب توجه می کند، بوی ناخوشايند ناشی از وضعيت دستشويی هاست
"هومه سينگ" يکی از کارگران هندی می گويد که کسی آنها را مجبور نکرده است تا به اين مکان بيايند. حتی بسياری از همقطاران او بخاطر اينکه به امارات متحده عربی برای کار آورده شوند با فروختن دارائيهای خود، حدود يکصدهزار روپيه، معادل ۲۴۰۰ دلار، تهيه کردند تا به شرکتهای ساختمانی بپردازند. آنها فکر می کرده اند که می توانند با کار در اين کشور دستمزدی کافی دريافت کنند، اين مبلغ را جبران کنند و به فقر خود پايان دهند.
او می گويد: "من حدود يک صدهزار روپيه معادل نه هزار درهم به شرکتی که برای آن کار می کردم پرداخت کرده ام. ولی حقوقی که من دريافت می کنم برای جبران آن کافی نيست. حتی کسانی که سالهای برای اين شرکت کار کرده اند نيز نتوانسته اند اين مبلغ را جبران کنند. مشکلات زيادی در اينجا وجود داشته که يکی اش عدم پردخت به موقع دستمزدها بوده است."
معمولا به انتقادهای کارگران پاسخی داده نمی شود. مدتی قبل حدود ۲۵۰۰ کارگری که بر روی پروژه "برج دوبی" کار می کردند، در اقدامی خشمگينانه ماشينها و لوازم کار موجود در محل را تخريب کردند. قرار است اين برج، عنوان بلند ترين برج جهان را به خود اختصاص دهد و هم اکنون ۵۰ شرکت عربی – بريتانيايی تحت اداره شرکت "اعمار" در بخشهای مختلف آن شبانه روز کار می کنند.
شعار اين شرکت که هزاران کارگر ساده از کشورهای فقير را به خدمت گرفته است، اين است: "زندگی را زنده کنيد!"
مديران اين شرکت، دليل اعتراض کارگران را سوء تفاهم خواندند و گفتند که اکنون اين موضوع حل شده است.
فرهاد يکی از کارگرانی که اهل افغانستان است می گويد که آنها به دولت امارات عربی متحده شکايت کرده اند، ولی شخصی که مسئول پرداخت حقوق آنان بوده است از اين کشور خارج شده است. اکنون آنها نمی دانند که چگونه بايد حقوق خود را دريافت کنند . او می گويد که از کار در امارات متحده عربی سرخورده و نا اميد شده است و می خواهد که با لغو ويزايش، به کشور خود بازگردد.
يکی از کارفرمايان نيز با درخواست اينکه نامی از او برده نشود گفت که وضعيت کارگران در مقايسه با سالها قبل در امارات بسيار بهبود يافته است و اکنون اين کارگران در برخی محلها از وسايل رفاهی مانند کولر و سايل ايمنی برخوردارند. چيزهايی که آنان پيش از اين هيچگاه در عمر خود از آن استفاده نکرده اند.
با اين حال ديدبان حقوق بشر در گزارشی از وضعيت کارگران در امارات متحده عربی ابراز نگرانی کرده است، و از مقامات اين کشور خواسته تا به آنچه "سوء استفاده از کارگران و تحقير" آنان خوانده پايان دهند.
دولت امارات عربی متحده نيز می گويد در نظر دارد تا ممنوعيت تشکيل اجتماعات و سازمانهای مدافع حقوق کارگران را بردارد. ولی يکی از مقامات وزارت کار اين کشور گفته است که تلاشها برای ايجاد يک قانون جديد کار به اين معنا نخواهد بود که کارگران بتوانند اتحاديه ای صنفی تشکيل دهند بلکه آنان می توانند با تشکيل گروههايی نظرات خود را به ارگانهای دولتی منتقل کنند.







به "محله طلايی" پا می گذارم که در کنار دهها برج در حال ساخت واقع شده است. اولين چيزی که در اين اردوگاه جلب توجه می کند، بوی ناخوشايند ناشی از وضعيت دستشويی های آن است

Sunday, April 02, 2006

انوشه انصاری



پس ميشه و امکان داره
ايرانی و مخصوصا زن ايرانی داره نشون ميده که ميتونه و ميشه.
انوشه انصاری اولين ايرانی و صد البته اولين زن ايرانی خواهد بود که به فضا ميره و در ايستگاه فضايی مستقر ميشه. انوشه به تحقيق نماينده اون زنان آزادی خواهی خواهد بود که می خواهند سنتهای گذشته رو عوض کنند و نشون بدند که اگر ابزار داشته باشند و شرايط محيا باشه ميتوانند و ميشه. فقط بخونيد ببينيد که چقدر ايشون پشتکار داشته و دارند که به اين مرحله رسيده اند. من اين موفقيت رو به ايشون و همه ايرانيان تبريک میگم.

در پاسداشت خدمات فرهنگی-اجتماعی محمود اعتماد زاده

آذين داد
مطلع شدیم که شخصیت برجسته ادبیات معاصر میهن مان، آقای محمود اعتماد زاده (به آذین) در بستر بیماری بسر می برند. بیماری به آذین نگرانی دوستداران ادبیات ترقی خواه و واقع گرای میهن مان را برانگیخته و به موجی از پیام های امیدواری به بهبود سریع و کامل این چهره برجسته هنر و ادب کشور از سرتاسر جهان دامن زده است. محمود اعتمادزاده (به آذين) در سال 1293 خورشيدي در شهر رشت به دنيا آمد، و آموزش ابتدايي و متوسطه را در شهرهای رشت و مشهد و سپس در تهران ادامه داد. او در سال 1311 جزو دانشجويان اعزامي ايران به فرانسه رفت و تا ديماه 1317 در فرانسه ماند و از دانشكده مهندسي دريايي بِرِست (Berest) و دانشكده مهندسي ساختمان دريايي در پاريس گواهينامه گرفت. به آذين با توجه به نوع نگرشش نسبت به جهان و محیط پیرامونش هنر و ادبیات را نه فقط برای هنر بلکه برای ترسيم واقعيت هاي دگرگون شونده اجتماعي میداند. او در این رابطه میگوید: "... كه ميتوان و بايد به ياري هنر جامعه را دگرگون كرد و شاعران و نويسندگان در برابر مردم و تكامل اجتماعي متعهد و مسئول هستند..." از این رو بود که از هیچ تلاشی برای دگرگون کردن جامعه به نفع زحمتکشان فروگزار نکرد نه زندان و شکنجه و نه محرومیتهای اجتماعی و شرایط سخت زندگی او را از این راه مقدسی که انتخاب کرده بود باز داشت. او در باره وظیفه هنرمند میگوید: " هنر، بازآفريني واقعيت است و در آن ناگزيري و ضرورت است، اما ضرورتي كه در بازآفريني هنريست و از خود هستي هنرمند و پيوند ناگسستني اش با واقعيت برميجوشد. با اجباري كه به دست آويز اين با آن اصل، حاكميت فرد يا گروه ممكن است از بيرون بر هنرمند وارد آيد از بيخ و بن مباينت دارد، يكي قانون رشد و گسترش واقعيت است و ديگري فرمان هوس فرد يا منافع و اغراض گروه حاكم و اينجاست كه مسئله آزادي براي هنرمند مطرح ميشود و به علت خصلت اجتماعي هنر، آزادي هنرمند خواه ناخواه به آزاديهاي فردي كشيده ميشود و مسئله به مقياس سراسر اجتماع گسترش مييابد."به آذين با چاپ داستانهاي بيشمار و ترجمه هاي گرانقدر از آثار مشهور جهاني از برجسته ترین چهره های ادبيات معاصر میهن مان محسوب می شود.ترجمه های او عبارتند از: : بابا گوريو ـ زنبق دره ـ چرم ساغري ـ دختر عمو بت (از بالزاك)، "اتللو" و "هاملت" (شكسپير)، "ژان كريستف" و "جان شيفته" (رومن رولان)، "دن آرام" و "زمين نوآباد" (شولوخوف)، استثنا و قاعده (برتولت برشت)، و چند اثر ديگر .علاوه بر ترجمه، او آثار متعددی از جمله داستان، پژوهش و نقد را خلق کرده است.از جمله این آثار میتوان به اینها اشاره کرد:كمدي انساني (بالزاك)، درباره ترجمه ، پيش از عمل ، خاطراتي درباره ماياكوفسكي ، واسكا، دانش ژنتيك و مسئله زندگي ، امتحان (داستان)، من و تو، راه ها، آنها براي ميهن جنگيدند، پراكنده ، به سوي مردم ، دختر رعيت ، نقش پرند، مهره مار، شهر خدا، از آن سوي ديوار، خانواده امين زادگان(رمان ناتمام) ، معراج پيام نوين، منتخب داستانها ، از هر دري سخني كه سه مجلد آن تاكنون چاپ شده ، بر درياكنار، قالي ايران، گفتار در آزادي و مقالاتي در زمينه نقد ادبي و تاريخي در مجله هاي صدف، كتاب هفته، پيام نوين به آذين در عرصه روزنامه نگاري نيز فعال بود و مدتي نيز سردبير كتاب هفته و پيام نوين بود.به آذين به همراه جلال آل احمد در سال 1347 بنيان كانون نويسندگان ايران را بنا نهاد. وی در نخستین بیانیه کانون با تصویر شرایط خفقان حاکم بر فضای سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی کشور توسط رژیم ستمشاهی به جنگ با آن پرداخت و وظیفه انسانی هر ایرانی را مبازه برای آزادی دانست."منی که به سانسور انديشه و گفتار خود تن می دهم،منی که به بهانه ی ترس،از يک طرف، و قدرت قاهر از طرف ديگر در امور شهر و کشور خود دخالت نمی کنم،رای نمی دهم،انتخاب نمی کنم و انتخاب نمی شوم، تجاوز را می بينم و دم نمی زنم، منی که بايد بروم و در برابر ميزی بنشينم و حساب عقيده ی خود را و ايمان خود را، حساب دوستی های خود را و دشمنی های خود را ، حساب ديروز و امروز و فردای خود را به بيگانه ی سمجی که نماينده ی قدرت قاهر روز است پس بدهم، اهانت ببينم و زير ورقه ی اهانت را به دست خود امضا کنم، من شايد آزادی را بفهمم ولی جرات آزادی ندارم. نقصی، علتی در شخصيت انسانی من است که اگر بر آن آگاهم هرچه زودتر بايد به جبران آن برخيزم وگرنه شايسته ی نام انسان نيستم."بخشی از نخستين بيانيه ی کانون نويسندگان ايرانبه قلم محمود اعتماد زاده(م.ا.به آذين)به آذين به عنوان یکی از سازماندهندگان برگزاری ده شب شعر و سخنرانی در انجمن فرهنگی ايران و آلمان، يا انستيتو گوته، در مهرماه سال 1356 و در شرايطی که جامعه آبستن تحولاتی بزرگ بود، سهم بسزائی داشت. وی در این مراسم بارها و بارها با تاکید بر آزادی خواستار تغییرات اساسی شد." در اين جمع، هرشب، بارها و بارها نام کانون نويسندگان به گوشتان رسيده است. بارها و بارها شنيده ايد که ما خواستار آزادی انديشه بيان، آزادی چاپ و نشر آثار قلمی، آزادی اجتماع و سخنرانی هستيم و اين همه بر مقتضای قانون اساسی ايران، متمم آن و اعلاميه جهانی حقوقی بشر. خواست ما، بازگشت به آزادی است. آزادی غايت مقصود ماست، امروز و هميشه. ما اين آزادی را حق همه می دانيم و برای همه می خواهيم؛ همه، بدون کم ترين استثنا.دوستان! جوانان! ده شب به صورت جمعيتی که غالبا سر به ده هزار و بيشتر می زد، آمديد و اينجا روی چمن و خاک نمناک، روی آجر و سمنت لبه حوض، نشسته و ايستاده، در هوای خنک پاييز و گاه ساعت ها زير باران تند صبر کرديد و گوش به گويندگان داديد. چه شنيديد؟ آزادی و آزادی و آزادی."با امید به پایداری ایشان و برقراری آزادی، صلح، عدالت اجتماعی در میهنمان

به آذين» نماد يک روشنفکر متعهد »






محمود اعتماد زاده" به آذين"




محسن جمال
م ــ الف به آذين، فرزانه بزرگ زمان ما نياز به شناساندن ندارد. دستكم سه نسل روشنفکر با پايه هاي فكري گوناگون از اين درخت تناور كه ريشه هايش در تاريخ فرهنگ كهن و نوين ميهن ما و جهان استوار است بر گرفته اند، در سايه اش غنوده اند و روياي رنگين آينده اي بدون جنگ و ستيز و ستم طبقاتي را در خنكاي برگ برگش چشيده اند و افق روشن خوشبختي نسلهاي آينده را از فراز شاخه هايش ديده باني كرده اند. او چه بخواهد و چه فروتنانه سر باز زند اسطوره فكري و ايده آليسم اجتماعي زمان ما است. هر زورمداري تبري بر او زد و او استوارانه زخمهاي جنايتكارانه شان را تاب آورد و هر كوته بين خودستايي در جامه دوست از او برگرفت و ناسپاسانه خوارش خواست و او با بزرگواري چشم پوشاند و دم نزد. او ماند تا به ما بياموزد كه چگونه تعهد بزرگ تاريخي انسان زمان ما مي تواند نشكند، بماند و بر دهد، شكيبا باشد و از توفانهاي بنيان كن اجتماعي سربلند برهد. به آذين با عشق عميق به مردم و فرهنگ ميهن ما و پيش بيني همه ناملايمات و سختي هاي ماندن در دل گردباد حوادث سالهاي پيشين با تلفيق پايداري بر بنيانهاي فكري و نرمش در شاخه ها، با وجود اصرار و سفارش نزديكانش، خانواده بزرگ ميهن را ترك نگفت. به آذين نمونه بسيار برجسته قلم زناني است كه از آبشخور فرهنگ كهن ايران و دستاوردهاي مدرن فرهنگ غرب بهره گرفته است و با وسواس يك روشنفكر متعهد به انساندوستي، ايراندوستي و دادخواهي آثاري را ترجمه كرد كه توانست بنيان فكري روشنفكران پس از او را رقم بزند. واقع نگري اجتماعي، مثبت نگري، اميد به آينده، زندگي دوستي، مردم دوستي و پرهيز از پيچيده و مبهم گويي هاي «مد» روشنفكرانه از ويژگي هاي شخصيت هنري اوست. زندگي دراز و پر نشيب و فراز او از او چنان اسطوره اي ساخته كه به جرات مي توان گفت كه در تاريخ هنر و فرهنگ ما نادر و برجسته است. با آنكه هميشه با سختي هاي مالي اداره خانواده اش دست به گريبان بود و تنها و تنها از راه قلمش گذران زندگي مي كرد، وعده هاي رنگين ارباب زر و زور را نمي پذيرفت. در دايره نويسندگي و ترجمه نيز با آنكه مي توانست قلمش را ارزان و فراوان بفروشد و تا سطح يك ژورناليست پاورقي نويس تنزل كند، از اين كار ابا داشت و پاكيزه گويي و پاكيزه نويسي را تا حد وسواس مد نظر داشت. او با توجه به مقدار اندك كتابخوانان و مقدار اندك تر كتاب خران به همان زندگي بسيار ساده نويسندگي و ترجمه بسنده كرد. در زندگي خصوصي پركار، منظم، كم گو و آرام، مهربان اما صريح «بود». خانواده خود را عاشقانه دوست داشت با آنكه در دوستي ها محتاط بود، در خانه اش روي همه باز بود (و البته گوشش هم) او شنونده بسيار خوبي بود، اما خارج از چهارچوب هاي كاريش بسيار بي حوصله و بي تاب مي نمود. او با آنكه بورسيه مهندسي نيروي دريايي ايران در فرانسه بود چشم و گوش و حواسش در پي زيبايي هاي زندگي هنري، فلسفي و اجتماعي بود. او خيلي زود دانست كه عرصه اثر گذاري اش بر روي جامعه و مردم، بسيار پهناورتر از چهارچوب خط كشي شده وظايف ديكته شده نظامي است. از دست دادن يك دست آنهم به طرزي فجيع در جنگ جهاني دوم، از دست دادن فرزند و نوه، تحمل دوري هاي دراز مدت خانواده اش، زندان هاي پياپي اش و پراكندگي و شهادت خانواده اجتماعي سياسي اش همچنين فجايع ناشي از جنگ هشت ساله ايران و عراق و قرباني شدن هزاران جوان ميهنش و فروپاشي هاي پي در پي ديگر در عرصه هاي فرهنگي، صنفي، سياسي، همه و همه در زندگي و آثار او به شكلهاي گوناگون ، براي ما تجسم زنده زخم هايي است كه بر پيكر جامعه ما بويژه نهضت روشنگري و روشنفكري خورده است. او كه نماد روشنفكر متعهد زمان است. با اينهمه آزردگي ها، آزرده خاطر و بدبين نسبت به مردم، ميهن و زندگي نشد و پرچم اميد به خوشبختي انسانها را بر زمين نگذاشت بلكه به دستهاي ما داد تا پاره اي ديگر از اين راه دراز تاريخي را با سرافرازي درنورديم. درود بر تو باد به آذين...


برای دریافت لینک دائم به این مطلب اینجا را کلیک کنید