Thursday, January 11, 2007

هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه

ارغوان


ارغوان شاخه همخون مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطرمن
گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون ‌آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان
این چه راز ی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می اید ؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید ؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درد غم می گذرند ؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان کهکبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشتهباش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من

Tuesday, January 09, 2007

بن بست

گاهی مسیر جاده، به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه، از دست می رود
گاهی، همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود مست می رود
گاهی، غریبه ای، که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست، می رود
اول، اگر چه با سخن از عشق آمده
آخر، خلاف آنچه که گفته است، می رود
وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود
هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایق مان هست، می رود
گاهی، کسی نشسته، که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست، می رود
اینجا، یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری، همیشه به پیوست می رود
این لحظه ها، که قیمت قد کمان ماست
تیری است بی نشانه، که از شست می رود
بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده، به بن بست می رود
وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود
هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایق مان هست، می رود

Sunday, January 07, 2007

بال در بال


اشعاری از ه.ا.سایه از زبان وی، با همراهی تار استاد لطفی و ضرب محمد قوی حلم

(لینک غیر مستقیم-mb56 - دانلود ، ( زمان فیلم: 48 دقیقه
http://www.fareedoffline.com/بر گرفته از سایت

http://fileho.com/download/92b93f481269/bal-dar-bal-2(fareedoffline.com).wmv.html