Sunday, April 02, 2006

به آذين» نماد يک روشنفکر متعهد »






محمود اعتماد زاده" به آذين"




محسن جمال
م ــ الف به آذين، فرزانه بزرگ زمان ما نياز به شناساندن ندارد. دستكم سه نسل روشنفکر با پايه هاي فكري گوناگون از اين درخت تناور كه ريشه هايش در تاريخ فرهنگ كهن و نوين ميهن ما و جهان استوار است بر گرفته اند، در سايه اش غنوده اند و روياي رنگين آينده اي بدون جنگ و ستيز و ستم طبقاتي را در خنكاي برگ برگش چشيده اند و افق روشن خوشبختي نسلهاي آينده را از فراز شاخه هايش ديده باني كرده اند. او چه بخواهد و چه فروتنانه سر باز زند اسطوره فكري و ايده آليسم اجتماعي زمان ما است. هر زورمداري تبري بر او زد و او استوارانه زخمهاي جنايتكارانه شان را تاب آورد و هر كوته بين خودستايي در جامه دوست از او برگرفت و ناسپاسانه خوارش خواست و او با بزرگواري چشم پوشاند و دم نزد. او ماند تا به ما بياموزد كه چگونه تعهد بزرگ تاريخي انسان زمان ما مي تواند نشكند، بماند و بر دهد، شكيبا باشد و از توفانهاي بنيان كن اجتماعي سربلند برهد. به آذين با عشق عميق به مردم و فرهنگ ميهن ما و پيش بيني همه ناملايمات و سختي هاي ماندن در دل گردباد حوادث سالهاي پيشين با تلفيق پايداري بر بنيانهاي فكري و نرمش در شاخه ها، با وجود اصرار و سفارش نزديكانش، خانواده بزرگ ميهن را ترك نگفت. به آذين نمونه بسيار برجسته قلم زناني است كه از آبشخور فرهنگ كهن ايران و دستاوردهاي مدرن فرهنگ غرب بهره گرفته است و با وسواس يك روشنفكر متعهد به انساندوستي، ايراندوستي و دادخواهي آثاري را ترجمه كرد كه توانست بنيان فكري روشنفكران پس از او را رقم بزند. واقع نگري اجتماعي، مثبت نگري، اميد به آينده، زندگي دوستي، مردم دوستي و پرهيز از پيچيده و مبهم گويي هاي «مد» روشنفكرانه از ويژگي هاي شخصيت هنري اوست. زندگي دراز و پر نشيب و فراز او از او چنان اسطوره اي ساخته كه به جرات مي توان گفت كه در تاريخ هنر و فرهنگ ما نادر و برجسته است. با آنكه هميشه با سختي هاي مالي اداره خانواده اش دست به گريبان بود و تنها و تنها از راه قلمش گذران زندگي مي كرد، وعده هاي رنگين ارباب زر و زور را نمي پذيرفت. در دايره نويسندگي و ترجمه نيز با آنكه مي توانست قلمش را ارزان و فراوان بفروشد و تا سطح يك ژورناليست پاورقي نويس تنزل كند، از اين كار ابا داشت و پاكيزه گويي و پاكيزه نويسي را تا حد وسواس مد نظر داشت. او با توجه به مقدار اندك كتابخوانان و مقدار اندك تر كتاب خران به همان زندگي بسيار ساده نويسندگي و ترجمه بسنده كرد. در زندگي خصوصي پركار، منظم، كم گو و آرام، مهربان اما صريح «بود». خانواده خود را عاشقانه دوست داشت با آنكه در دوستي ها محتاط بود، در خانه اش روي همه باز بود (و البته گوشش هم) او شنونده بسيار خوبي بود، اما خارج از چهارچوب هاي كاريش بسيار بي حوصله و بي تاب مي نمود. او با آنكه بورسيه مهندسي نيروي دريايي ايران در فرانسه بود چشم و گوش و حواسش در پي زيبايي هاي زندگي هنري، فلسفي و اجتماعي بود. او خيلي زود دانست كه عرصه اثر گذاري اش بر روي جامعه و مردم، بسيار پهناورتر از چهارچوب خط كشي شده وظايف ديكته شده نظامي است. از دست دادن يك دست آنهم به طرزي فجيع در جنگ جهاني دوم، از دست دادن فرزند و نوه، تحمل دوري هاي دراز مدت خانواده اش، زندان هاي پياپي اش و پراكندگي و شهادت خانواده اجتماعي سياسي اش همچنين فجايع ناشي از جنگ هشت ساله ايران و عراق و قرباني شدن هزاران جوان ميهنش و فروپاشي هاي پي در پي ديگر در عرصه هاي فرهنگي، صنفي، سياسي، همه و همه در زندگي و آثار او به شكلهاي گوناگون ، براي ما تجسم زنده زخم هايي است كه بر پيكر جامعه ما بويژه نهضت روشنگري و روشنفكري خورده است. او كه نماد روشنفكر متعهد زمان است. با اينهمه آزردگي ها، آزرده خاطر و بدبين نسبت به مردم، ميهن و زندگي نشد و پرچم اميد به خوشبختي انسانها را بر زمين نگذاشت بلكه به دستهاي ما داد تا پاره اي ديگر از اين راه دراز تاريخي را با سرافرازي درنورديم. درود بر تو باد به آذين...


برای دریافت لینک دائم به این مطلب اینجا را کلیک کنید

No comments: