Sunday, April 02, 2006

در پاسداشت خدمات فرهنگی-اجتماعی محمود اعتماد زاده

آذين داد
مطلع شدیم که شخصیت برجسته ادبیات معاصر میهن مان، آقای محمود اعتماد زاده (به آذین) در بستر بیماری بسر می برند. بیماری به آذین نگرانی دوستداران ادبیات ترقی خواه و واقع گرای میهن مان را برانگیخته و به موجی از پیام های امیدواری به بهبود سریع و کامل این چهره برجسته هنر و ادب کشور از سرتاسر جهان دامن زده است. محمود اعتمادزاده (به آذين) در سال 1293 خورشيدي در شهر رشت به دنيا آمد، و آموزش ابتدايي و متوسطه را در شهرهای رشت و مشهد و سپس در تهران ادامه داد. او در سال 1311 جزو دانشجويان اعزامي ايران به فرانسه رفت و تا ديماه 1317 در فرانسه ماند و از دانشكده مهندسي دريايي بِرِست (Berest) و دانشكده مهندسي ساختمان دريايي در پاريس گواهينامه گرفت. به آذين با توجه به نوع نگرشش نسبت به جهان و محیط پیرامونش هنر و ادبیات را نه فقط برای هنر بلکه برای ترسيم واقعيت هاي دگرگون شونده اجتماعي میداند. او در این رابطه میگوید: "... كه ميتوان و بايد به ياري هنر جامعه را دگرگون كرد و شاعران و نويسندگان در برابر مردم و تكامل اجتماعي متعهد و مسئول هستند..." از این رو بود که از هیچ تلاشی برای دگرگون کردن جامعه به نفع زحمتکشان فروگزار نکرد نه زندان و شکنجه و نه محرومیتهای اجتماعی و شرایط سخت زندگی او را از این راه مقدسی که انتخاب کرده بود باز داشت. او در باره وظیفه هنرمند میگوید: " هنر، بازآفريني واقعيت است و در آن ناگزيري و ضرورت است، اما ضرورتي كه در بازآفريني هنريست و از خود هستي هنرمند و پيوند ناگسستني اش با واقعيت برميجوشد. با اجباري كه به دست آويز اين با آن اصل، حاكميت فرد يا گروه ممكن است از بيرون بر هنرمند وارد آيد از بيخ و بن مباينت دارد، يكي قانون رشد و گسترش واقعيت است و ديگري فرمان هوس فرد يا منافع و اغراض گروه حاكم و اينجاست كه مسئله آزادي براي هنرمند مطرح ميشود و به علت خصلت اجتماعي هنر، آزادي هنرمند خواه ناخواه به آزاديهاي فردي كشيده ميشود و مسئله به مقياس سراسر اجتماع گسترش مييابد."به آذين با چاپ داستانهاي بيشمار و ترجمه هاي گرانقدر از آثار مشهور جهاني از برجسته ترین چهره های ادبيات معاصر میهن مان محسوب می شود.ترجمه های او عبارتند از: : بابا گوريو ـ زنبق دره ـ چرم ساغري ـ دختر عمو بت (از بالزاك)، "اتللو" و "هاملت" (شكسپير)، "ژان كريستف" و "جان شيفته" (رومن رولان)، "دن آرام" و "زمين نوآباد" (شولوخوف)، استثنا و قاعده (برتولت برشت)، و چند اثر ديگر .علاوه بر ترجمه، او آثار متعددی از جمله داستان، پژوهش و نقد را خلق کرده است.از جمله این آثار میتوان به اینها اشاره کرد:كمدي انساني (بالزاك)، درباره ترجمه ، پيش از عمل ، خاطراتي درباره ماياكوفسكي ، واسكا، دانش ژنتيك و مسئله زندگي ، امتحان (داستان)، من و تو، راه ها، آنها براي ميهن جنگيدند، پراكنده ، به سوي مردم ، دختر رعيت ، نقش پرند، مهره مار، شهر خدا، از آن سوي ديوار، خانواده امين زادگان(رمان ناتمام) ، معراج پيام نوين، منتخب داستانها ، از هر دري سخني كه سه مجلد آن تاكنون چاپ شده ، بر درياكنار، قالي ايران، گفتار در آزادي و مقالاتي در زمينه نقد ادبي و تاريخي در مجله هاي صدف، كتاب هفته، پيام نوين به آذين در عرصه روزنامه نگاري نيز فعال بود و مدتي نيز سردبير كتاب هفته و پيام نوين بود.به آذين به همراه جلال آل احمد در سال 1347 بنيان كانون نويسندگان ايران را بنا نهاد. وی در نخستین بیانیه کانون با تصویر شرایط خفقان حاکم بر فضای سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی کشور توسط رژیم ستمشاهی به جنگ با آن پرداخت و وظیفه انسانی هر ایرانی را مبازه برای آزادی دانست."منی که به سانسور انديشه و گفتار خود تن می دهم،منی که به بهانه ی ترس،از يک طرف، و قدرت قاهر از طرف ديگر در امور شهر و کشور خود دخالت نمی کنم،رای نمی دهم،انتخاب نمی کنم و انتخاب نمی شوم، تجاوز را می بينم و دم نمی زنم، منی که بايد بروم و در برابر ميزی بنشينم و حساب عقيده ی خود را و ايمان خود را، حساب دوستی های خود را و دشمنی های خود را ، حساب ديروز و امروز و فردای خود را به بيگانه ی سمجی که نماينده ی قدرت قاهر روز است پس بدهم، اهانت ببينم و زير ورقه ی اهانت را به دست خود امضا کنم، من شايد آزادی را بفهمم ولی جرات آزادی ندارم. نقصی، علتی در شخصيت انسانی من است که اگر بر آن آگاهم هرچه زودتر بايد به جبران آن برخيزم وگرنه شايسته ی نام انسان نيستم."بخشی از نخستين بيانيه ی کانون نويسندگان ايرانبه قلم محمود اعتماد زاده(م.ا.به آذين)به آذين به عنوان یکی از سازماندهندگان برگزاری ده شب شعر و سخنرانی در انجمن فرهنگی ايران و آلمان، يا انستيتو گوته، در مهرماه سال 1356 و در شرايطی که جامعه آبستن تحولاتی بزرگ بود، سهم بسزائی داشت. وی در این مراسم بارها و بارها با تاکید بر آزادی خواستار تغییرات اساسی شد." در اين جمع، هرشب، بارها و بارها نام کانون نويسندگان به گوشتان رسيده است. بارها و بارها شنيده ايد که ما خواستار آزادی انديشه بيان، آزادی چاپ و نشر آثار قلمی، آزادی اجتماع و سخنرانی هستيم و اين همه بر مقتضای قانون اساسی ايران، متمم آن و اعلاميه جهانی حقوقی بشر. خواست ما، بازگشت به آزادی است. آزادی غايت مقصود ماست، امروز و هميشه. ما اين آزادی را حق همه می دانيم و برای همه می خواهيم؛ همه، بدون کم ترين استثنا.دوستان! جوانان! ده شب به صورت جمعيتی که غالبا سر به ده هزار و بيشتر می زد، آمديد و اينجا روی چمن و خاک نمناک، روی آجر و سمنت لبه حوض، نشسته و ايستاده، در هوای خنک پاييز و گاه ساعت ها زير باران تند صبر کرديد و گوش به گويندگان داديد. چه شنيديد؟ آزادی و آزادی و آزادی."با امید به پایداری ایشان و برقراری آزادی، صلح، عدالت اجتماعی در میهنمان

No comments: